۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

کامنت های خوانندگان مقاله " با فریبرز رئیس دانای عزیز" نوشته صادق افروز


نظر شما
نام:
ای-میل:
16:05 26 اسفند 1390
جنایتهای استالین علیه کارگران و زحمتکشان روسیه و علیه کادرها و رهبران حزب بلشویک و علیه مارکسیستی بنام ترتسکی کاملا سندیت دارد. کسانیکه از استالین طرفداری میکنند میخواهند همان بلاها را بر سر کمونیستها و غیر کمونیستها بیاورند و اسم آنرا میگذارند دیکتاتوری پرولتاریا. آنها با این کلمه دیکتاتوری پرولتاریا هر جنایتی را توجیه تئوریک میکنند.

آیا جنایات او ادامه سیاست های لنین بوده؟ این مطلب میتواند درست باشد و میتواند غلط به این صورت. در زمان لنین از تمام نقاط روسیه به روسیه حمله شد و در همان زمان روسیه در وضعیت جنگ داخلی هم قرار گرفت و ضد انقلابیون بی رحمانه ترور میکردند و آدم می کشتند. حزب بلشویک هم مجبور شد برای حفظ خودش و حکومتش اعدام کند و سیاستهای جنگی بکار ببرد. اینکه آیا حزب بلشویک ندانم کاری کرد و خود را در آن شرایط قرار داد که مجبور شود سرکوب کند، بحث غلطی نیست. بنظر من حزب بلشویک ندانم کاری کرد.

اما وضعیت استالین فرق دارد. سیاستهای او صنعتی کردن روسیه از طریق استثمار شدید طبقه کارگر روسیه و سرکوب بی رحمانه معترضین در حزب خودش بود در زمان صلح بود. او گفته مارکس در مورد دیکتاتوری پرولتاریا را تبدیل کرد به دیکتاتوری تک حزبی سرکوب و استثمار کارگران روسیه.

سیاستهای استالین فاجعه بود.

متاسفانه حزب توده مبلغ عقاید و رفتار استالینیستهای ضد کمونیست بود و رشد و پیشرفت ایده کمونیسم در ایران را با مشکلات بزرگی مواجه ساخت و اثرات آن هنوز موجود است.

یکی از جبهه های مهم و پر اهمیت و کلیدی برای ترویج ایده زیبای کمونیسم (زندگی در جامعه ای که استثمار در آن وجود ندارد) مبارزه با استالینیسم و افشای ماهیت خرافی و دگماتیستی و ضد علمی و ضد بشری آن است. بسیاری مخالف استالین هستند اما هنوز در رگ و ریشهای فکری خود استالینیستی فکر میکنند. برای همین باید عمیق تر رفت. افشای استالین بعلت وجود مدارک مستند و تاریخی کار مشکلی نیست. اما برای آن باید دگم نبود و به نارسائی های مارکس و افکار لنین هم برخورد کرد.

نام:
ای-میل:
16:42 26 اسفند 1390
به نظر من مسئله اصلی مقاله فوق ، روش های مختلف رژیم حاکم در ایران برای از خود بیگانه کردن مردم زحمتکش است .سینما به عنوان یکی از این ابزار مورد استفاده قرار می گیرد.شما باید به این سوال پاسخ بدهید که وقتی یک نفر پس از مشاهده این فیلم از سالن سینما بیرون می آید چه چیزی عایدش شده است چه دستاورد فرهنگی را دریافت کرده است .طرفداران هنر برای هنر به این چیز ها کار ندارند برای آنها زیبایی مستقل از مناسبات اجتماعی طرح می شود مقاله فوق یک نوع مرزبندی با طرفداران هنر برای هنر و از سوی دیگر مرزبندی با تلقی استالینیستی از هنر است که آنرا سفارشی می کند .از آنجایی که هنوز مسائل بسیار مختلفی در جنبش کمونیستی ایران حل نشده باقی مانده است عکس العمل های بسیار متفاوت را شاهد هستیم .همینطور که کامنت ها نشان می دهند هنوز برخی از پرستش شخصیت استالین خلاص نشده اند و او را مظهر سوسیالیزم می دانند و کاری به این ندارند که دوران انتقال به سوسیالیزم باید شاهد رادیکال ترین نوع دمکراسی یعنی دمکراسی سوسیالیستی باشد باید شاهد دخالتگری توده ها از پایین باشد شوراهای کارگری و محلات باید در مسائل روزمره زندگی و تولید و برنامه ریزی سهیم باشند .نه تنها مجری ساده تصمیمات گرفته شده از بالا توسط حزب .در دوران انتقال به سوسیالیزم ( یا آنطور که مارکس در نقد برنامه گوتا می گوید ، دوران دیکتاتوری پرولتاریا)دولت مدام رو به ضعف می رود نقش شرکت و دخالتگری مردم هر روزه افزایش می باد .پس از مرگ لنین و عروج استالین به قدرت ما دیدیم که دخالت مردم در برنامه ریزی و شورا ها ( آنگونه که در سال های آغازین پس از انقلاب اکتبر بود ) کمتر و کمتر شد و نقش دولت قوی تر و قوی تر .یعنی از خود بیگانه شدن کارگران و زحمتکشان را دولت استالین هدف قرار داد .گورباچفیسم را اگر می خواهید ریشه یابی کنید به عروج استالین به قدرت و تضعیف شوراها مراجعه کنید



نام: فرزین خوشچین
ای-میل:
15:25 26 اسفند 1390
خانم مینا!
سپاس از لطف شما! اما حتما می دانید، که اگر من در آن دوره زندگی می کردم، هرگز جایم کنار لنین نمی بود. اما، حالا، که قرار است همه چیز را دربارۀ سیاستهای حزب توده فراموش کنیم و به باوری نوین به این حزب پرشکوه برسیم، به جای اینگونه تعارفات و کنایه ها، بد نیست از آقای امیدوار بپرسید کارل رادک که بود و چقدر از کاسۀ حزبی سوسیال-دمکراتهای لهستان و ... کش رفته بود و چرا او را در احزاب اروپایی نمی پذیرفتند. کراسین که بود، پارووس که بود و چه پیشینه ای داشت و ... و اینکه آیا مارکسیسم همان «دین پنجم جهانی» است، که لوناچارسکی تبلیغش را می کرد و مارکس هم پیامبری بود مانند موسی، عیسی، محمد و ...؟
حالا، که قرار است حزب توده به پاکسازی ایدئولوژيک خودش دست بزند، بد نیست این چیزها را هم در جلسات حزبی خودتان مطرح کنید.

نام: مینا
ای-میل:
14:44 26 اسفند 1390
آقای خوشچین با شما موافقم باید جنابعالی رفیق و یاور لنین می شدید نه استالین و....

نام: فرزین خوشچین
ای-میل:
10:13 26 اسفند 1390
بحث دربارۀ استالینیسم فقط برای تعیین حدود و دیدگاه کلی ما لازم است و ربط مستقیمی به این فیلم ندارد، اما اگر با این مقوله تسویه حساب نکرده باشیم، قضاوتمان هم در بارۀ خیلی چیزها فرق خواهد داشت. با اینهمه، سخن از «سرمایه داری دولتی» و شکستن این کاسه کوزه بر سر استالین کمی بی انصافی و ندانمکاری است، که از نداشتن مطالعه سرچشمه می گیرد. کافی است به اثر لنین مراجعه شود تا دانسته گردد، که لنین مبتکر و تئوریسین «سرمایه داری دولتی» بود، نه استالین.
استالین تنها وارث چنین خطی بود، که می بایست آنرا ادامه می داد. یعنی دستگاه حزبی حاضر و اماده ای وجود داشت، که با توجه به شرایط آن روز، نه تنها استالین، بلکه هرکس دیگر را هم در همان مسیر با سیلاب خودش می شست و می برد. اگر استالین بیمار می شد و می مرد، یا در سیبری کشته می شد و ... آنگاه تروتسکی همان کارهای استالین را خیلی هم تر و تمیزتر و با انظباط مخصوص خودش و ترور سازمان یافته تر خودش ادامه می داد. مساله این است، که اصولا چرا می بایست کسانی مانند استالین، تروتسکی، زینوویف، رادک، کراسین، لوناچارسکی، بوگدانوف، مرژکوفسکی، سوردلوف و ... دور و بر لنین جمع شوند؟

نام:
ای-میل:
02:19 26 اسفند 1390
من نمی دانم این ویروس ضد استالینی کی قرار است از ذهن کسانی رخت بربندد.البته این یک آرزوی محال است؛ زیرا تا وقتی که جامعۀ طبقاتی وجود دارد حمله به استالین این مظهر باشکوه ستمدیدگان و طبقۀ کارگر انقلابی هم به حیات خفت بار خویش ادامه خواهد داد. اصلا معلوم نیست ربط یوسف استالین با فیلم فرهادی چیست که آقای صادق افروز برای خوشایند دل بورژوازی حمله ای هم به او کرده است.این حمله را تحت عنوان دفاع از رفیق شهید سعید سلطانپور توجیه می کند. در حالیکه همه می دانند که سعید در سال 1360 (زمان اعدامش) عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) بود و از منظر این سازمان مدافع رفیق استالین بود. سچفخا(آقلیت) در سال 1360 یکی از مدافعین سرسخت استالین بود و هر ساله تولد او را در نشریۀ کار تبریک می گفت. سعید بر اساس اعتقادات انقلابی خویش توسط دشمن بشریت که نامش جمهوری اسلامی است تیرباران شد! اینکه بعدا سچفخا (اقلیت) متلاشی شد و از دل آن تعداد فرقه و سکت بی خاصیت بیرون زدند که یکی از خصوصیات آنان ضدیت کور با استالین است حرف دیگری است, اما سعید تا زمانی که زنده بود به استالین و شوروی زمان او باور داشت! حال معلوم نیست که چرا صادق افروز از سعید برای حقانیت حرفهای خویش مایه گذاشته است! بدبختانه دور دور لیبرالیسم و انفعال است و به هم بافتن زمین و زمان نیز یکی از مشخصات آنست! نمونۀ مشخص آن کامنت آقای صادق است که حرفهای هزاران بار تکرار شده از سوی جرج ارول و ای اچ کار و منصور حکمت و ... در بارۀ استالین را برخ دیگران می کشد!

نام: نیما فریاد
ای-میل:
02:16 26 اسفند 1390
خانم مینا ،
هیچ کمونیستی در دنیای امروز حزب توده و اکثریتی های کمونیست-لو -بده را رفیق نمیداند. عجیب است که متوجه قضیه نمی شوید. استالین و استالینیستها از همان سالهای اواسط دهه 1920 از لیست رفقا بیرون آمدند چون دنبال توطئه و بهانه گیری برای اعدام و سرکوب رفقای خود بودند. در سال 1939 دیگر تقریبا هیچ بلشویک قدیمی در کمیته مرکزی سابق باقی نمانده بود که توسط حزب استالین اعدام و یا تبعید نشده باشد.

احتمالا مطالعه کافی از تاریخ فاجعه ضد کمونیستی حزب استالین ندارید. لطفا کمی مطالعه و تحقیق کنید. اگر کمی فکر کنید و به وضع کمونیستهای امروز فکر کنید، متوجه خواهید شد که عمق عروج استالین و تبدیل جامعه روسیه به یک سرمایه داری دولتی ضد کارگری چه فاجعه بزرگی بود.

هیچ پیشرفتی در اشاعه ایده درست و متین کمونیسم بدون رد قاطع استالینیسم و نشان دادن اعمال ضد کارگری او امکان ندارد.

نام:
ای-میل:
23:39 25 اسفند 1390
نظر من در مورد این نظر آقای افروز که می نویسد، "وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند ...."

چون با چشم خودمان خوانده ایم و نشریاتشان وجود دارد که چنین گفته اند، حتی به مدرک احتیاج نداریم که آنها را شریک جرم محسوب کنیم. کسی که نمیخواهد آنها را به دادگاه ببرد، فعلا فقط میخواهیم ایزوله شوند. وقتی انقلاب شد و رژیم رفت آن موقع اگر کسی دنبال این بود که نشان دهد اینها آدم کشته اند، آنوقت دنبال مدرک می رویم.

تمام اعضای رژیم و همکاران غیر رژیمی اشان (چه چپ و چه غیر چپ، از جمله کسانیکه امروز بخاطر جنگ تبلیغ همکاری با رژیم را میکنند) همه باید منتظر باشند که اگر کسی از آنها شکایتی داشت بیایند دادگاه. برای همین اولین کار بعد از انقلاب ممنوع الخروج کردن آنهائی می باشد که در لیست شاکی ها هستند. باید برای مدتی بعد از انقلاب مرزها را بست تا عدالت برقرار شود.

سوء تفاهم نشود، مسئله اصلا انتقام گیری نیست. با حکم اعدام و شکنجه چه قبل و چه بعد از محکومیت مخالفم.

نام:
ای-میل:
23:38 25 اسفند 1390
مینا
چپ های انقلابی ، ریش سفید هایشان را رفیق خطاب می کنند نه دکتر و مهندس .مثلا می گویند رفیق شالگونی ، رفیق توکل ، رفیق تراب حق شناس، رفیق پوران بازرگان یا رفیق شهاب برهان . ولی لیبرال ها رهبرانشان را دکتر و مهندس خطاب می کنند مهندس بازرگان ، مهندس امیر انتظام دکتر مرتضی محیط. در جمهوری اسلامی هم که ماشاالله همه دکترند .حالا ببینید زبان و فرهنگ شما تا چه حد به لیبرال ها نزدیک است وقتی می گویید دکتر امیدوار.این عنوان ها را به رخ بورژوازی بکشید .کمونیست ها بدون این القاب با تساوی کنار هم می نشینند .در ضمن جنایت و همکاری با جنایتکار شامل مرور زمان نمی شود .

نام:
ای-میل:
20:47 25 اسفند 1390
کارگران کمونیست در این جبهه ها در گیرند:

-علیه حاکمیت نظام سرمایه داری چه در شکل مذهبی اش و چه در شکل سکولارش، چه دموکراتیکش چه فاشیستی اش، چه ملی اش چه استعماری اش. مثل حاکمیت در ایران، اسرائیل ، آمریکا، کشورهای اروپائی و شاید تمام کشورهای موجود حتی ونزئولا.

-علیه سوسیال دموکراسی که بورژوازی در جلد سوسیالیسم است و خود را بصورت حکومت پارلمانی بیان میکند.

علیه استالینیسم که سرمایه داری دولتی در جلد کمونیسم است و خود را بصورت حاکمیت تک حزبی حزب کمونیست بیان میکند.

- علیه انواع خرافات مثل مذهب، ایدئولوژی، مردسالاری، نژادپرستی، ناسیونالیسم، اقتدارگرائی، نخبه گرائی ...

راه حلی که کمونیستهای واقعی و کارگری ارائه میدهند این است که مزدبگیران باید در تمام جوامع بصورت شورائی متحد و سازماندهی شوند و بصورت کنگره سراسری شورائی بر سرنوشت زندگی اجتماعی خود در عرصه های محلی و جهانی حاکمیت کنند.

فرهنگ شورائی با تمام محتوا و غنای نظری اش باید تبلیغ و ترویج شود تا شرایط حرکتهای موثر برای تغییر جهان فعلی به جهانی بهتر فراهم شود. این حرکت موثر چیزی نخواهد بود جز از بین بردن دولتهای سرمایه داری و سایر موسسات و نهادهای شبیه آن و جایگزین کردن آن با سیستم شورائی.

الگوی شورائی حاکمیت بر خود یک دگم و یک دستورالعمل نیست، بلکه ایده ای می باشد که مبارزات تمام اقشار فقیر و مرفه طبقه حاکم را متحد کرده و برای مبارزات آنها یک ظرف متحد کننده می سازد. هر آلترناتیو دیگری اختلافات درونی طبقه کارگر را نهادینه مبکند و بخش حاکم آنرا به طبقه حاکم می سپارد.

نام:
ای-میل:
20:46 25 اسفند 1390
اصلاح یک جمله:

الگوی شورائی حاکمیت بر خود یک دگم و یک دستورالعمل نیست، بلکه ایده ای می باشد که مبارزات تمام اقشار فقیر و مرفه طبقه کارگر را متحد کرده و برای مبارزات آنها یک ظرف متحد کننده می سازد. هر آلترناتیو دیگری اختلافات درونی طبقه کارگر را نهادینه میکند و بخش حاکم شده بر این اختلافات را یا به طبقه حاکم می سپارد و یا به طبقه حاکم تبدیل میکند.

نام: مینا
ای-میل:
20:46 25 اسفند 1390
صادق خان الان سال 1390 است نه 58 که حزب توده ایران را مدافع رفسنجانی ها مدانید لااقل یک شماره نامه مردم را بخوانید آنگاه نیازی به تکذیب آقای امیدوار نخواهید یافت ( البته پرت و پلاهایی ا ز این قبیل ارزش آن را ندارد که دکتر امیدوار وقتی برای آن صرف نماید) خیر خواهانه وبدون بغض میگویم آنتی کمو.نیسم هوش فرد را رو به زوال میبرد هیچ اندیشیده اید چه تاثیری بر شما نموده

نام: صادق
ای-میل:
18:45 25 اسفند 1390
به رفیق نوین عزیز
من با شما کاملا موافقم .تشابه طاهری مواضع سیاسی نیروهای انقلابی با برخی نیروهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیزم نباید در بیان این مواضع برای نیروی انقلابی شک و تردید ایجاد کند .در حال حاضر نیروهای چپ ایرانی خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستند .در همین زمان بخشی از اپوزیسیون راست شامل سلطنت طلبان و بقیه نیز از سرنگونی دفاع می کنند آیا این تشابه ظاهری باید چپ ها را در مورد بیان نظراتشان دچار شک و تردید کند؟ در رابطه با همین فیلم جدایی نادر خوب بخشی از حاکمیت مثل کیهان شریعتمداری و رجا نیوز از فیلم و اسکار انتقاد کردند . ما هم انتقاد کردیم آیا این تشابه ظاهری با بخشی از ارتجاع حاکم ما را در یک صف قرار می دهد ؟ به نظر من نه .مارکس در مانیفست در آن بخشی که به انواع و اقسام سوسیالیزم اشاره می کند به همین مسئله اشاره می کند .او در رابطه با مواضع سوسیالیزم فئودالی می گوید آنها از موضع ارتجاعی با سرمایه داری مخالفند .همین گرفتاری را در حال حاضر ما با چپ های اروپایی امریکایی داریم که متوجه نیستند مخالفت رژِیم ایران با آمریکا از موضع مخالفت ارتجاعی است ، نقد هایی که به نوشته من از موضع بسیار راست در مورد فیلم فرهادی شد بر این بود که چون بخشی از تاریک اندیشان حاکم از این فیلم انتقاد کرده اند هرکس از این فیلم انتقاد کند در جبهه تاریک اندیشان قرار می گیرد .می خواهم بگویم یک نوع ایراد در این نتیجه گیری هست با دیالکتیک بیگانه است .نتیچه گیری هایش مکانیکی و عقب افتاده است .
به مینا
اگر فکر می کنید خاطرات رفسنجانی در مورد تماس رهبران حرب توده با او و یا با دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی دروع است کاری ندارد از آقای امیدوار و دیگران بخواهید آنرا تکذیب کنند .من که تابحال تکذیبی در این مورد ندیده ام .این ها به کنار .وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند چرا همراه انقلاب با ضد انقلاب نجنگد ؟ چرا از تمام نیرویش برای افشای ضد انقلاب استفاده نکند؟

نام:
ای-میل:
16:46 25 اسفند 1390
استالینیسم سوسیالیسم نیست، استالینیسم سرمایه داری دولتی تک حزبی می باشد. سوسیالیسم فقط و فقط حاکمیت شوراهای کارگری می باشد و بس. دموکراسی بورژوائی و کلا مقوله دموکراسی نیازمند دولت به مثابه رایج کلمه می باشد بدینجهت بی معنی و بی محتواست. کارگران متحد شده در شوراها علیه سرمایه داری به دولت و پارلمان بورژوائی احتیاج ندارند.

نام:
ای-میل:
16:46 25 اسفند 1390
سرمایه داری و دموکراسی آن با عقلانیت در تضاد فاحشی قرار دارد و ما همین الان شاهد آن هستیم که چقدر دموکراسی بورژوازی نا معقول و ضد بشری می باشد. کارگران به دولت به مفهوم رایج کلمه احتیاج ندارند برای همین نه دموکراسی بدرد آنها میخورد نه دیکتاتوری.

نام: Rosa
ای-میل:
15:37 25 اسفند 1390
اتحاد فاشیستها و استالینیستها در یونان + فیلم

http://www.archiverosa.blogspot.com/2012/02/blog-post_29.html

پلیس یونان دست در دست شعبان بی مخ های حزب کمونیست علیه اشغال مجلس فرمایشی

http://archiverosa.blogspot.com/2011/10/blog-post_22.html

نه، نه، این کمونیست نیست! حمله استالینیست کمپوت شده به طرفداران رزا لوگزامبورگ در برلین

http://archiverosa.blogspot.com/2012/01/blog-post_23.html

لینکهای بالا در افشای استالینیستهای کمپوت شده است.
در مورد همکاری اکثریت با لاجوردی به فرخ نگهدار مراجعه کنید!

نام: مینا
ای-میل:
14:40 25 اسفند 1390
صادق خان جوابم را گرفتم امثال شما اگر پایش بیافتد رفسنجانی را دروغگو جنایتکارو... معرفی می نمایید و آنگاه در جای دگر مدعیات همین جنایکار را برای اثبات توهم خود به یاری می طلبید ... به ببینید آنتی کمونیسم( در ایران مصداق آن توده ای ستیزی است ) چسان عقل و هوش فرد را رو به زوال می برد

نام: سعيد
ای-میل:
12:48 25 اسفند 1390
آقای افروز با سلام!
مشکل تمامي «تحليل ها و تفسيرها»ی ايدئولوژيک و چهارچوبه ای در بارهً هنر و حوزهً روبنايي و حتي اقتصادی، همين حکم از پيش تعيين شدهً ذهني و
« با چنين سابقه و پيشينه فکري» است که شما «به تماشای فيلم "جدايی نادر از سيمين " نشسته ايد و براساس پيش زمينهً ذهني-سياسي خود که آماده کرده بوديد تا هر توليد هنری و از جمله اين فيلم را در
درج.ا. محکوم و آنرا وابسته به رژيم بدانيد، شروع به ديدن فلم کرده ايد تا با «نقد»تان ، حکم از قبل تعيين شده تان را فقط اعلام کنيد.
نقد و نيز همين نوشتهً شما مملو از پيش داوری های احساساتي و غيرواقعي است. احساس و نگاه مذهبي باعث مي شود دنيا را به خير و شر تقسيم کنيد و هرآن که را باماست خير و بقيه را شر بدانيم. مثلأ شما از آنجا که خود را«کمونيست» مي دانيد و تعلق خاطری هم به شاملو داريد مجبور مي شويد او را هم کمونيست بدانيد. (از اين که شاملو يک شاعر آرمانگرا بود شکي نيست و من بسياری از اشعارش را دوست دارم اما کمونيست بودن اش؟؟). به هرحال با همين نگاه مذهبي شما به آثار هنری بايد تمامي آثار همين شاملوی به قول شما کمونيست و گلشيری و ديگر عزيزان کانون نويسندگان ايران و هنرمندان ديگر که از ادارهً ارشاد مجوز گرفته اند و در کشور ارائه شده اند را مشکوک و وابسته به نظام دانست.
زبان و شگردهای هنر برای ارتباط با مخاطبان، بواسطهً گوهر و جوهرش، پيچيده تر و ظريف تر از مرده باد و زنده باد ساده و سطحي سياست است و بايد برای نفدش زبان و لايه های ظريف آنرا ياد گرفت.

نام: Novin
ای-میل:
11:39 25 اسفند 1390
سلام و عرض ارادت به افروز عزیز!
لابی های تولیدات صنعتی مصرفی- بخشی از امپریالیسم- در مقاطعی که بخش بیشتری از بودجه کشوری که تحت سلطه امپریالیسم است، توسط رقبایشان- تولیدات صنعتی نظامی- غارت میشود و در نتیجه سهم تولیدات صنعتی مصرفی از غارت ثروت های کشور تحت سلطه، کاهش مییابد، برای در تنگنا قراردان رقیب(تولیدات صنعتی نظامی)، بر علیه رژیم استبدادی مستقر در کشور تحت سلطه دست بافشاگری میزنند و گوشه هائی از جنایات رژیم استبدادی مستقر در کشور تحت سلطه را مورد افشاگری قرار میدهند و خواهان قطع فروش اسلحه به رژیم استبدادی مذکور میشوند.!
[ بطور مثال، در زمان رژیم ستم شاهی سابق، چند بار این اتفاق افتاد. رسانه های همگانی هم سو با آن بخش از امپریالیسم نیز در آن موارد در رابطه با جنایات شاه و ساواک افشاگری مینمودند. دست برقضا، در سال آخر حیات رژیم ستم شاهی، رفیق سعید سلطانپور هم که از زندان آزاد شده و بخارج از کشور آمده و کمیته دفاع از زندانیان سیاسی را بوجود آورده بود، به سهم خویش با استفاده بهینه از موقعیت ایجاد شده، به برخی از شهر ها در اروپا سفر مینمود و افشای رژیم را شدت میبخشید. ].
در چنین موقعیت هائی ( تشدید اختلاف مابین رژیم استبدادی در کشور تحت سلطه و امپریالیسم)، نیروهای مترقی نیز در دفاع از کارگران و زحمتکشان، افشاگرهایشان را تشدید میکنند و جنایات رژیم استبدادی مستقر در کشور تحت سلطه را افشاء مینمایند و بطور مثال خواهان قطع فروش اسلحه به رژیم استبدادی مذکور میشوند.
کوتاه سخن، گاه بیان نیروهای انقلابی و ارتجاعی در مورد مشخصی، شبیه یکدیگر میشوند. هر چند واضح است که اهداف نیروهای انقلابی و ارتجاعی، کاملاً متفاوت و بعضاً متضاد است.
سئوال من از صادق افروز عزیز این است که آیا در اینگونه موارد، نیروهای انقلابی جهت جلوگیری از سوًتفاهم کسانی، میبایست سکوت نمایند تا توسط آن کسان متهم به هم آوائی با نیروهای ارتجاعی نشوند.؟
آیا صحیح است که کسانی بیایند و بهر طرف تیر اندازی کنند و نیروهای انقلابی را مستقیماً و یا غیر مستقیم، به آن نیروهای ارتجاعی ببندند؟

نام:
ای-میل:
11:35 25 اسفند 1390
ریشه دمکراسی عقلانیت است .عقلانیت آزاد و رها و خود محور که نوکر و عامل دین و یا ایدئولوزی نیست.عقلانیتی که هدفش کشف حقیقت و رفاه و بقای انسانها و محیط زیست آنان است. این دمکراسی دیگر نمیتواند بورژوازی و یا کمونیستی باشد.این که برای رسیدن به دمکراسی خیالی کمونیستی مردم را از مبارزات خودشان برای دمکراسی دلسرد کرد.حتی اقتصاد هم باید دمکراتیک باشد

- Economy should be Democratic-اقتصاد باید دمکراتیک بشود
http://efsha.squarespace.com/blog/2010/9/6/-economy-should-be-democratic.html

نام: افشا
ای-میل:
11:35 25 اسفند 1390
علیرغم بودن رشد اقتصادی در پنجاه سال اخیر میبینیم که فاصله بین فقرا و اغنیا بجای این که کم شود بیشتر شده است.بنابراین رشد اقتصادی خودش منبعی برای دامن زدن به بی عدالتی شده است که نشان از واقعه و ارزشهای بد حاکم بر اقتصادیان در این جهان دارد.
اقتصاد برای بشریت است و نه بشریت برای اقتصاد.بحران عظیم اقتصادی فعلی نشان داد که بازار آزاد و قدرت تنظیمی بازار آزاد حرف چرندی است که حتی خود دول باصطلاح ازاد هم آن را رعایت نمیکنند و نشانه اش تعرفه های حمایتی سنگینی است که برای محصولات کشاورزی خودشان گذاشته اند.
ماجرا همان باندهای چپاول است که سعی میکنند حقوق بشر و دمکراسی را بهانه ای برای خود و پوشش اهداف ضد بشری خودشان داشته باشند و در این مسیر است که با شاه و سلاطین عربستان و هر دیکتاتور دیگری هم همکاری میکنند. این بقانون جنگل منتهی میشود و نه بحقوق بشر.حقوق بشر دست آورد فعالیتها و از جان گذشتن های افراد انسانی است که در جوامع غربی این پایه را گذاشته اند و لی چون این حقوق را نتوانسته اند جهانی کنند حتی غربیان هم در خطرند که نمونه اش همین بحران اقتصادی فعلی است که سبب بیکاری مثلا امریکاییان بعلت سود خواهی بیشتر سرمایه داران آمریکایی برای صدور شغل مردم آمریکا به هند و چین شده است تا با استفاده از کارگر ارزان آن کشور ها سود بیشتر برده و مردم آمریکا هم چون شغلی ندارند بیمه درمانی هم ندارند (پنجاه میلیون تن) این نشان میدهد امنیت باید همگانی در تمام زمینه ها و برای همه مردم جهان باشد و گر نه این بحران اقتصادی اخیر نشانه ای از همان فقیر تر شدن فقرا و غنی تر شدن اغنیا در یک سطح بزرگتری است.
از نظر من دمکراسی یعنی عدالت و عقلانیت آزاد و رها و خرد جمعی است و این باید در اقتصاد هم باشد اقتصادی که با عقلانیت فوق و با عدالت که حداقل آن حقوق بشر است همسو باشد.پس هر اقتصادی اقتصاد دمکراتیک نیست و اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد اصلا همان اقتصاد دمکراتیک نیست زیرا با بی عدالتی و گسترش فقر همراه است.
این باید عوض شود و امیدوارم که بدون جنگ و خونریزی عوض شود و هیچ کس هم نمیتواند جلوی این تغییر را بگیرد و بدخواهان بشریت فقط میتوانند این تغییر را به عقب بیندازند

1............دموکراسی چیست؟

http://efsha.squarespace.com/blog/2008/3/15/1.html



نام: باژن
ای-میل: بنظرمن آقای صادق افروز ازاستالین انتقاد نکرد،بلکه سوسیالیسم را زیرسوال برد
11:35 25 اسفند 1390
یک نکته فوق العاده جالب توجه و بسیار قابل تأمل دیگر در تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی این است که دوره رهبری گارباچوف، با تشدید دوباره استالین ستیزی، بمثابه اسم رمز مبارزه با سوسیالیسم آغاز شد. دلیل آغاز این کارزار استالین ستیزی روشن است. چرا که تمام دستاوردها و موفقیتهای اعجازانگیز خلقهای اتحاد شوروی یا در دورۀ رهبری استالین بعنوان سازنده سوسیالیسم، بدست آمد و یا در آن دوره پایه گذاری شده بودند. اتفاقاًَ علت خصومت، کینه و نفرت پایان ناپذیر همه کارگزاران مرتجع سرمایه داری و گونه های مختلف چپ نماها و چپهای «نو»، «مدرن» و

«دمکرات» در همین نکته نهفته است
ازدو حال خارج نیست؛یا صادق افروز،حقیقت را نمی داند-یا میداند اما آنرا پنهان میکند.که دراین صورت مرا با او حرفی نیست

نام:
ای-میل:
11:34 25 اسفند 1390
احسنت جناب صادق افروز ، حقایق را بواقع و ملخص بیان فرمودید. احسنت برشما! شما صوفی اهل خرد و حفیقت هستید که بقول مولانا:
از هزاران تن یکی تن صوفیند
مابقی در سایه او میزیند

نام: صادق
ای-میل:
03:55 25 اسفند 1390
آیا اگر کسی به استالین انتقاد کند نمی تواند رادیکال باشد؟در اینصورت لنین هم رادیکال نبود نوشته های لنین را در 1923 بخوانید و ببینید که چگونه به اعضای کمیته مرکزی حزب در مورد استالین اعلان خطر می کند .مگر فراموش کرده اید که استالین چه بلایی بر سر انترناسیونالیزم پرولتری درآورد و احزاب کمونیست در جهان را به مراکز اجرای دیپلماسی شوروی تبدیل کرد . احزاب کمونیستی که باید بر اساس نیاز های مبارزه طبقاتی از کشور خود عمل می کردند گوش به فرمان مسکو شدند . تعجب آور است که استالینیسم را با رادیکالیسم یکی می گیرید .استالینیسم در عمل همان منشویسم است که دوباره تئوری انقلاب مرحله ای را زنده کرده است و کارگران را فرا می خواند تا زیر پرچم بورژوازی برای دمکراسی مبارزه کنند .مگر فراموش کرده اید که استالینیست ها با رهنمود غلط دادن به حزب کمونیست چین از آنها خواستند تا خود را در کومین دانگ منحل کنند؟مگر فراموش کردید که کومین دانگ در انترناسیونال سوم پذیرفته شد و حزب کمونیست چین با پذیرفتن این رهنمود ها کادر های انقلابی خود را رهسپار قتلگاه شانگهای کرد تا توسط ارتش چیانکایچک قصابی بشوند ؟ مگر فراموش کردید که رهنمود های غلط استالین ، حزب کمونیست اسپانیا را در مقابل آناشیست ها و پوم قرار داد ؟مگر همان ها نبودند که پوم و آنارشیست ها را خلع سلاح کردند و راه برای بازگشت فرانکو به قدرت هموار شد؟مگر همین استالین نبود تا با درخواست از حزب کمونیست یونان پس از جنگ دوم جهانی و زد و بند با انگلیسی ها مقدمات شکست آنها را فراهم کرد؟و مهمتر از همه و قبل از همه مگر همین استالین نبود که فرمان کشتار رهبران انقلاب بلشویکی 1917 را صادر کرد و راه برای خزیدن بوروکرات ها چاپلوسان ، همان طفیلی های دوران تزار به مناصب آماده شد؟بازهم فکر می کنید استالین رادیکال بود ؟نه استالین مظهر سرکوب بلشویک های انقلابی و خیانت به انترناسیونالیزم پرولتری است .
به مینا .من احتیاج نیست حتی یک نمونه بیاورم .هنگامیکه در سال 1360 جمهوری اسلامی ماشین کشتارش را استارت زده است و روزنامه مردم به جای محکوم کردن این کشتار ها ، قربانیان یعنی گروه های سیاسی را مقصر اصلی و عمل سیا و موساد و انگلیس معرفی می کنند و از اعضایش می خواهد با سپاه در جبهه ها و پشت جبهه ها کمال همکاری را بنمایند ، هنگامی که به گفته هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش رهبران حزب توده در جلسات منظمی که با او داشته اند اطلاعات و اسناد بدست آورده را در اختیارشان می گذاشته اند آیا من لازم است یک نمونه از خیانت با اسم و رسم ارائه بدهم ؟اگر به حزب توده علاقمند هستید که ایرادی هم ندارد سعی نکنید تاریخ را آنطور که دلتان می خواهد بنویسید و ضعف ها اشتباهات را ماست مالی کنید .من در بالا اشاره کردم حزب کمونیست چین با سیاست دنباله روی از کمینترن در چاله بدجوری افتاد ولی پس از کشتار شانگهای حزب از خود انتقاد کرد و سیاست جدیدی اتخاذ نمود . ولی حزب توده عادت به انتقاد از خود ندارد .گویی همه چیز درست بوده است .انگار همه کور و کرند .

نام:
ای-میل:
00:12 24 اسفند 1390
تیتر مقاله با مضمون آن نمی خواند. آقای صادق افروز اولش خوب آمد منتها در ادامه که نوای حمله و دشنام به استالین را بنا نهاد ثابت کرده که رادیکالیزم او چقدر توخالی و فرمالیته است. واقعا حیف از این همه زحمت!

نام: مینا
ای-میل:
00:06 24 اسفند 1390
جناب افروز صداقت خودتان را با معرفی کسانی ( یک نفر هم قبول است) که مدعی هستید حزب توده ایران به رژیم لو داده در معرض قضاوت خوانندگان بگذار.... البته اگرصداقت برای شما معنایی داشته باشد

نام:
ای-میل:
00:04 24 اسفند 1390
با رئوس مقاله بالا موافقم .مبارزه با از خود بیگانگی زحمتکشان که توسط بورژوازی دامن زده می شود یکی از مهمترین عرصه های فعالیت چپ ها باید باشد .کسانی که از هنر بدون محتوی اجتماعی اش و تنها به خاطر زیبایی هایش دفاع می کنند این جنبه مهم از فعالیت چپ انقلابی را درک نمی کنند .بعد از خواندن مقاله فیلم شکارچی گوزن را دیدم .فیلم از ویتنامی هایی که برای نجات مردم و سرزمین شان علیه اشغالگران مبارزه می کردند چهره بسیار بدی ساخته است .آن چند صحنه راشن رولت افتضاح بود .دادن جایزه اسکار به یک چنین فیلمی ماهیت امپریالیستی این نهاد را نشان می دهد . در ضمن امروز شنیدم سایت الف متعلق به احمد توکلی هم از فیلم جدایی نادر تعریف و تمجید کرده است

نام:
ای-میل:
22:11 24 اسفند 1390
حمایت از مقاله صادق افروز در معنی حمایت از کارگران وزحمتکشان و حامیان واقعی آنان در برابر مجموعه طیف راستی است که محصول کار آنها در این سی ساله بیشتر به توهمات تودهای زحمتکش در رابطه با مانورهای رژیم در عرصه های مختلف دامن زده و به بقای رژیم کمک نموده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر