خودکامگی و مالکیت مشروط در ایران
در نوشته ای دیگر، به اشاره از مالکیت مشروط و از آنچه درایران « بهره فئودالی» و « تقید فئودالی» نام گرفته است سخن گفتیم. و دیدیم که اگرچه به تکرار از « فئودالیسم» ایران سخن گفته می شود، ولی، در کاربرد این مفهوم به تاریخ ایران، اشکالات اساسی وجود دارد که در اغلب موارد نادیده گرفته می شوند. در این نوشته، به اختصار به بررسی مالکیت مشروط می پردازم و می کوشم تا «مالکیت مشروط» در ساختار فئودالی را با آنچه که به این عنوان در ایران وجود داشت مقایسه کنم. ببینیم نکات مشترک شان در چیست و چه ناهمخوانی هائی بین این دو وجود داشت. آنچه که بعدها « تیول» نام می گیرد نیز در همین دسته جای می گیرد. همین جا بگویم که یکی از مشکلات اصلی وارسی بررسی های تاریخی ما این است که در اغلب موارد از مفاهیمی که استفاده می کنند، تعریف قابل پذیرشی به دست نمی دهند. گاه به نظر می رسد که در بارة این مفاهیم تعریف جامعی که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد و همین فقدان تعریف، کار مورخ را بسیار دشوار می کند. چون در عمل هر مورخی، براساس ادراکات خویش تعریف خاص به خویش را بکار می گیرد و حتی به دلیل عدم وجود تعریف، گاه مواجه با وضعیتی می شویم که در بهترین حالت، گیج کننده اند و نتیجه این می شود که هست.