۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

کامنت ها خوانندگان روشنگری در مورد مقاله "با فربیرز رئیس دانای عزیز" قسمت دوم


 نام: پوران ای-میل: 01:05 27 اسفند 1390

به مینا و حجری اشتباه برداشت نشود .من از موضع صادق افروز در این مقاله کاملا دفاع می کنم و فکر می کنم یکی از درست ترین موضع گیری ها در مقابل لیبرال ها و استالینیست ها بوده است . حزب توده تلفیقی از لیبرالیسم سیاسی و استالینیسم تشکیلاتی است . در حالی که حزب توده از موضع کاملا راست و لیبرالی از سبز ها و موسوی-کروبی و ملی مذهبی ها و بورژوازی صنعتی دفاع می کند هنوز دم و دستگاه رهبری استالینیستی را حفظ کرده است .یک دبیر کل آن بالا نشسته است و 
دستورات و فرامین از آن بالا صادر می شوند. حزب توده در سیاست لیبرال و در تشکیلات استالینیست است


 نام: حسن ای-میل: 01:59 27 اسفند 1390
 با سلام من نوشته صادق افروز را نخوانده ام. فقط می خواهم آخرین جمله خانم مینا را مورد تأمل قرار دهم تا بلکه نظرم به محک بخورد و تصحیح شود و یا حداقل اجری ببرم. مفهوم «دیالک تیک جامعه و یا تاریخ» به چه معنی است؟ گاهی مفهوم واحدی را نمایندگان طبقات مختلف بر زبان می رانند و دو منظور بکلی متفاوت و یا چه بسا متضادی را در نظر دارند: مثال: مقوله «آزادی» یکی از این مفاهیم است که همین بلا بکرات بر سرش نازل می شود: هم هوشی مین از این مقوله استفاده می کند و مبارززه رهائی بخش ملی بر ضد استعمار و امپریالیسم را سازمان می دهد و هم جانسون از همین مقوله استفاده می کند و تجاوز به میهن خلقی را، کشتار بی رحمانه سه میلیون کودک و پیر و جوان را و مسموم سازی حتی خاک خلقی را برای قرن ها مشروعیت می بخشد. این اما به چه معنی است؟ این بدان معنی است که نمایندگان طبقات اجتماعی آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی) ـ چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ـ مفهوم و یا مقوله واحدی را به سلیقه خود تعریف می کنند. دیالک تیک جامعه به چه معنی است؟ دیالک تیک جامعه بدان معنی است که جامعه در خودجنبی مدام است. علت این امر، این است که جامعه بسان هرچیز دیگر در عین وحدتمندی، تضادمند است، جولانگاه وحدت و «مبارزه» اصداد است . همه هستی مادی جولانگاه دیالک تیک است و جامعه بشری در این میان استثناء نیست. هر چیزی جولانگاه وحدت و «مبارزه» اضداد است: در هر چیزی ـ از ذره تا کهکشان ـ میلیون ها دیالک تیک در هم تنیده اند: دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور) دیالک تیک فرم و محتوا! دیالک تیک نمود و بود! و الی اخر! مینا می گویند که دیالک تیک تاریخ، یعنی وحدتمندی و تضادمندی همزمان جامعه بشری همه انسان های مترقی را علیرغم تفاوت فکری شان به هم نزدیک می کند. ادعای خوش خیالانه خوبی است و از سرتاپایش جهان بینی پانته ئیستی (عرفانی) تراوش می کند که امروزه فلسفه مد روز امپریالیسم و ارتجاع سیاه جهانی است. مینا بلحاظ فلسفی چه می کنند؟ ایشان وحدت اضداد را می پذیرند و مطلق می کنند و ضمنا با خوش خیالی تضاد اضداد را ماستمالی می کنند: همه انسان ها که در جامعه طبقاتی ناگزیر منافع طبقاتی متضاد دارند، بطرزی سوبژکتیویستی و سرسری مترقی تلقی می شوند تا علیرغم تفاوت های ایدئولوژیکی (به قول ایدئولوگ های بورژوائی علیرغم تفاوت در اندیشه) به وحدت برسند. این همان پانته ئیسم است، این همان عرفان است، که آبشخور فاشیسم و ارتجاع است: عرفان هم ستیز اضداد را انکار می کند تا به وحدت اضداد برسد: بدینطریق است که دره موجود میان ماده و روح، میان طبیعت و انسان و خدا پر می شود و فرق میان آنها محو می گردد، فقط کافی است که عارف زور بزند و یا به زور مواد مخدر به معراج سماوی برخیزد و در حدا منحل شود. اکنون این سؤال ناقابل طرح می شود که چرا بنی بشر تفاوت و تضاد ایدئولوژیکی با هم دارند؟ چرا بنی بشر به قول مینا «تفاوت در اندیشه» دارند؟ چرا هوشی مین آزادی را درست بر خلاف جانسون و نیکسون و شمر ابن ذی الجوشن تعریف می کند؟ تفاوت و تضاد شعورین در انسان ها و طبقاتی اجتماعی از کجا ریشه می گیرد؟ به این پرسش باید بعدا پاسخی بیابیم با پوزش

 نام: منوچهر نوری ای-میل: 01:58 27 اسفند 1390
 متاسفانه بخش بزرگی از کمونیستهای ما زندانی ذهنیت خود هستند. ذهنیتی که از انقلاب شوروی و شخصیتها و دسته بندی های آن شکل گرفته و نگرانی ها و امیدها و...این بخش از کمونیستها راجع به ایران و مسائل کارگری و شوراها و...خلاصه همه مسائل را از درون آن ذهنیت نگاه و موضع گیری مینمایند. یکی نگران است که استالینیستها نگذارند شوراها بر پا شود دیگری فتوا میدهد آنطور واینطور میشود. خلاصه آنطور از درون این ذهنیت و آنچنان با حرارت با یکدیگر درگیر میشوند که تو گوئی الان در بحبوحه انقلاب شوروی و با همان شخصیت ها ودسته بندی ها بسر میبریم. تجربه ها را بکار بردن یک امر است و افتادن در زندان ذهنیت والگو سازی ذهنی امر دیگری. در مورد تشکیل شورا در ایران ونه در شوروی آنزمان چرا بابد نگرانی داشت؟این نگرانی که مثلا استالینستها مخالف باشند وفلانیستها موافق، یک نگرانی از درون زندان بدون پنجره ذهنیت است. سی دو سال پیش در ایران یک انفلاب ویا هر چه بنامیمش رخ داد،شوراها در شهر وروستا از کجا بیرون آمد؟ آن تفکر عمومی شورائی زیستن ریشه در کجا داشت؟ من چون نمیخواهم یک بحث فرعی حول ریشه تاریخی وایدئولژیکی آن باز شود به همین بسنده میکنم که از هر جا که بیرون آمد، از فرمان وحکم حزب وسازمان و...سیاسی بیرون نیامد وصدر در صد ریشه در ارتقاء سیاسی نداشت که اگر داشت بسیار خنده دار بود آخوند واسلام ومسجد بتواند حتی بازدوبند با شیطان بزرگ! روی آن انقلاب ویا ... سوار شود. اتفاقا همان آخوند ومسجد واسلام در تعهد به شیطان بزرگ!و استکبار!انجمن های اسلامی و حراست را از درون رسوبات ارتجاعی یکهزار واندی ساله اسلام عزیز!که در لشگر لومپنیزهه خمینی تبلور یافته بود اختراع کردند تا شوراها را بنفع امپریالییستها سرکوب کنند. ما با داشتن چنین ریشه قوی شورا در ایران آیا باز هم باید نگران تشکیل واداره کشور با شورا باشیم؟ پس اگر در ایران لازم نیست تا شورا از بالا ویا حزب و سازمان و...به جامعه تزریق شود، این یک نگرانی ذهنی است. تمامی امدادهای غیبی!که به رژیم میرسد و اسکار نیز از همان امدادهاست نه بخاطرچشم وابروی نوکرانشان که از ترس بی چادری است. بی بی بهتر از همه میداند چادر اسلام پاره پاره شده و چادر دموکراسی نمیتواند دو روز در برابر این حجم از مطالبات انبار شده زحمتکشان ایران دوام بیاورد. اتفاقا بی بی با در اختیار داشتن صد ها وصدها کارشناس بهتر از روشنفکران ما عمق جامعه را میشناسد و میداند این دموکراسی خواهی که مد کرده کف روی آب است وتا زمانی روی آنتن است که بادکنک اختناق نترکیده است. تمامی تلاش بی بی این بوده واین است تا بادکنک اختناق نترکد وسیل زحمتکشان کف روی آب را به حاشیه نراند. تنها نگرانی واقعی ومادی هیچ نیست به جز "زمان"ترکاندن بادکنک اختناق و آزاد شدن پتانسیل خفته در جامعه،قبل از آنکه اصلا اجازه بدهید جملات فرزین گرامی در یکی از نوشته هایش را باز گو کنم که بهترین وصف از شرایط خطیر وسرنوشت سازمشخص کنونی است. در این آخرین لحظه های تاریخ یا نابود خواهیم شد ویا سرافرازانه در تاریخ پیش خواهیم رفت.
 نام: ای-میل: 01:54 27 اسفند 1390
 یکی از باپرنسیپ ترین جریانهای سیاسی، حزب توده می باشد؟ پس نتیجه می گیریم که حزب توده همچنان نوکر جمهوری 
اسلامی است

 نام: مینا ای-میل: 21:31 27 اسفند 1390
پوران
جان دیالکتیک تاریخ در عین تفاوت در اندیشه همه انسانهای ترقی خواه را به هم نزدیک خواهد ساخت فقط در این میان سر بی پرنسیبها که هر دم مطابق شرایط رنگ عوض می کنند بی کلاه خوهد ماند

 نام: حجری ای-میل: 20:26 27 اسفند
1390
 با سلام بر پوران عزیز ایکاش می توانستیم با نظرات ژرف تان بیشتر آشنا شویم، مثلا در صفحه فیسبوک تان و یا وبلاگ تان.  خیلی ممنون
 نام: پوران ای-میل: 20:51 27 اسفند 1390
 عحب ترکیب جالبی :
 مینا :حزب توده جناح دکتر امیدوار
 باژن :استالینیست
 افشا :لیبرال دمکرات
 دیالکتیک جامعه این سه نیرو را به هم نزدیک کرده است
_____________________ 
نام: مینا ای-میل: 20:30 27 اسفند 1390
 جناب به عرض می رساند تنها دست افشا را نمی فشارم بلکه دست عزیز باژن را هم می فشارم . ودست هر انسان آزاده بی غرض میهن پرست به ویژه آنانی که به آرمان کمونیسم صادقانه معتقدند نه کسانی که با چپ نمایی کینه و عقده های چپ ستیزی 
خویش را ارضا می نمیند

 نام: ای-میل: 19:31 27 اسفند 1390
 بسیار عالی، خانم مینا همان راه حزب توده را ادامه میدهید و دست آقای افشا را می فشارید. افکار آقای افشا در تعقل و علم منطقی کمونیسم در دسته بندی حامی سرمایه داری قرار دارد چون در گفتارهایش بهیچ عنوان بطور خاص و مشخص نه تنها از ضرورت آزادی طبقه کارگر حرفی نمی زند. برای او اصلا مسئله مهمی نیست که هالیوود ارتجاعی و جنگ طلب و استعمارگر به این فیلم جایزه داد است، دلایلش هم برای او مهم نیست. چیزی که برای حزب توده و آقای افشا و سایرین از جمله حزب توده و اصلاح طلبان و بقیه لیبرالها مهم است طبقه کارگر نیست بلکه حریم سرزمین طبقه حاکم استثمارگر ما (ایران) است. دست خارجی و دست رژیم مذهبی باید بریده شود تا استثمار و شستشوی مغزی طبقه کارگر توسط متخصصین صنعتی و حقوق دان سکولار فکل کراواتی صورت پذیرد. نظر من ، اگر از زاویه عقل و منطق و علم و شرافت انسانی جلو برویم، تفاوت لیبرالهایی که لیست کردم با رژیم حاکم فقط دستورالعملهائی ست که برای شستشوی مغزی و در جهل اجتماعی قرار دادن کارگران بکار می رود. چه رژیم و چه این لیبرالهای دموکراسی خواه هرگز حاضر نیستند که کارگران چیزی در مورد استثمار نیروی کار و ضرورت از بین بردن سرمایه داری بدانند و کلا چنین چیزی را واقعی نمیدانند و انری نامعقول جلوه میدهند. حکومت عقل برای اینها حکومت قوانین سرمایه داری ست. برای اینان سرمایه داری از هر نظامی و روابطی معقول تر است. آقای افشا از طرفداران حقوق بشر سازمان ملل هم می باشد حقوق بشری که سرمایه داری را یعنی استثمار نیروی کار را برسمیت می شناسد. حقوق بشری که توسط آن براحتی میتوان از ناتو کمک گرفت و یک کشور را مستعمره کرد. چطور منه کارگر می توانم فرقی بین دموکراسی و حقوق بشر استثماری و استعماری رژیمهای سرمایه داری غرب و افکار شما قائل شوم؟ متاسفانه نمیتوانم و عقل من به من می گوید در ریشه تفاوتی وجود ندارد و آقای افشایی که خانم طرفدار حزب توده دست او را می فشارد تابع همان فیلسوف استثمارگر و استعمارگر دموکرات سرمایه داری است. باز هم نمونه ای دیگر از دشمنی حزب استالینیستی توده با کارگران! البته لیبرالها دست جبهه خلق توده ای ها را خوانده اند و می دانند که اگر متحدا قدرت بگیرند ، کار توده ای ها کودتاست.کمونیستها هم با توده ای ها هیچ جبهه ای درست نمیکنند چون میدانند کار آنها در انتها از پشت خنجر زدن است، همان کار استالین
.
 نام: ربابه ای-میل: 18:27 27 اسفند 1390
 از حریفی پرسیدند: • فرق س. ر. ک. با س. ف. خ. چیست؟ • حریف پس از تأملی کوتاه جواب داد: • هر به دو صد فرقه تقسیم شدند ولی با تفاوتی نه چندان چشمگیر: • بهترین فرقه س. ف. خ. را استالینیست ها تشکیل دادند و بهترین فرقه س. ر. ک را آنارشیست ها

 نام: مینا ای-میل: 14:57 27 اسفند 1390
 افشا جان باسلام از نگاه و منطق علمی شما صمیمانه تشکر نموده دستان گرمتان را به گرمی می فشارم. پیروز وسرفراز باشید

 نام: فرزین خوشچین ای-میل: 11:40 27 اسفند
1390
 برخورد من دوگانه نیست. من فقط می خواهم همزمان که موضع قاطع و
روشن ضد رژيم را تقویت می کنم، از اکسترمیسم نیز دوری کرده باشم-اکسترمیسمی، که جوهرۀ درونی همان استالینیسم را با خود دارد و همه چیز را از زاویۀ تنگ حزبی می بیند. ما همانگونه، که در سندیکای کارگری با همه نوع کارگر در راه هدفی مشترک پیش می رویم، اما ایدئولوژی مارکسیستی را زمین نمی گذاریم. همانگونه نیز در هنر و هر چیز دیگر مرز روشن و قاطعی داریم. مثالی را در نقد ماکسیم گورکی یاداوری کردم و فکر می کنم روشن باشد. درضمن این برچسب «منشویسم» را بهتر است تا خوب ندانسته اید چیست، به کار نبرید. در این باره توضیح کوتاه من این است، که پلخانوف موضع خود-ویژه ای داشت. او نه منشویک بود و نه بلشویک. و من اصلا به این موضع فکر نمی کنم، بلکه تحلیل خودم را دارم. من جایزۀ شیرین عبادی را با جایژۀ اصغر فرهادی در یک ردیف می دانم و این را هم نوشته ام. حتی چندی پیش در افشای جایزه به کاریکاتور ضد پیامبر اسلام هم مقاله ای نوشته بودم، که بد نیست نگاهی دوباره به آن انداخته شود. موضع من تغییری نکرده است. ما را دارند گول می زنند و برای ما سناریوها و برنامه های مختلف ردیف می کنند تا ما گیج شویم و نتوانیم واکنش درستی نشان دهیم. موقعیت سخت و پیچیده ای است: در چند موضع و با چند دشمن درگیر هستیم. اما باید پرنسیپهای خودمان را بشناسیم تا کارمان ساده تر شود

 نام: افشا ای-میل: 11:35 27 اسفند 1390

 من فکر میکنم نویسنده بی خودی به فلیم گیر داده است.اگر صحنه فتوا خواستن کارگر زن را مسئله میدانند دلیلی بر نوشته هایشان نمیتواند باشد در حکومت جمهوری اسلامی اگر شما نامه به ادارات دولتی مینویسید باید بنام خدا بنویسید مثل حجاب زنان است نداشته باشید به ادارات راهتان نمیدهند.این موضوع هم از آن قماش است.ربطی به دین داری کارگردان و بازیگر ندارد.علیرغم این گونه مداخلات حکومای ملایان دین مدار دین ندار کارگردان بخوبی از بررسی واقعیت اجتماعی مورد اشاره اش بر آمده ست.هنرش هم بدون تعهد نیست.اولین تعهد در هنر نشان دادن درست واقعیتهاست و کارگردان هم تا آنجا که میتوانسته است این واقعیتها را از زیر ذره بین حکومت آخوندی بخوبی گزارش کرده است و این جفاست که وی را مزدور سرمایه داری و غیره نامید. من شش ماه پیش خودم نقدی برای این فلیم نوشته ام این فلیم فوق العاده است.کارگردن و سناریست با دقت موشکافانه مسایل را برررسی کرده اند و بازیگران با زیبایی و هنرمندی تمام این فلیم را زنده تر کرده اند. ما مدیون این هنرمندان عزیر هستیم. اینها باید تشویق شوند و مورد قدر دانی قرار گیرند بدون این موشکافی ها و طبق فرهنگ قدیمی و جاری ما همه چیز را فقط سیاه و سفید دیدن مسایل کشور حل نخواهد شد.در اینجا نقش دانش و درک موضوع اهمیت می یابد قاضی نمیتواند فقط روبات و مجری قانون بوده باشد قاضی باید علم اثبات شده (نه دینی و شرعی که ربطی بواقعیات ندارند) را داشته باشد تا بتواند بهتر قضاوت کند و قاضی لازم است استقلالی هم فراتر از قوانین البته تا اندازه ای که موارد مشکوک است داشته باشد. شکار زاویای خاص زندگی و مواردی که در زوایای خاص مردم له میشوند کار هنرمندان واقعی است زیرا با روشنایی اذهان میتوان رفتار مناسب تر مردم را هم دید.این دیدهای دقیق میتواند بوجدان جامعه تبدیل شود و هنرمند وجدان جامعه باید باشد و راهنما و راه گشای امثال منی باید باشند که نه این توانایی دیدن را دارند و نه تصویر گری این بدبختی ها را میتوانند بکنند حتی اگر خودشان هم درگیر مسایلی این چنینی باشند با توجه مردم بمناطق خاکستری مسایل و رویداده ها مسیر دمکراسی هم هموار تر میشود با استفاده از لینک زیر لطفا این فلیم بسیار جالب و هنرمندانه را ببینید البته با بلیط رایگانی که این هنرمندان بخشنده داده اند دمشان گرم

 نام: ای-میل: 00:16 26 اسفند 1390

 اما آقای نوری، من با آقای افروز موافقم. همه مقولات و موضعگیری ها بهم ربط دارند و فکر میکنم بحث بر سر نقش استالین در تعیین سیستم فکری بعضی از کمونیستها و نتایج ارتجاعی موضعگیری های آنها در مورد مسائل هنری بسیار مهم است.

 نام: ای-میل: 00:16 26 اسفند 1390

 وقتی گشاد میدهیم امکان باختن داریم اما آقای صادق گشاد داده که پیروز بشود و بنظر من پیروز شده است. البته ما خوانندگان هم به او کمک کردیم. این آخری را گفتم که مسئله کیش شخصیت پیش نیاید. چندین لایه نظری و منطقی پشت بمیان کشیدن استالین در مسئله جایزه اسکار وجود دارد. چون بدرازا میکشد آنرا در دو پاراگراف خلاصه میکنم. باید در مقابل رژیم آلترناتیو درستی داشت تا وحدت لازم را بوجود آورد. این آلترناتیو باید هم ضد ؤژیم باشد و هم ضد سرمایه داری جهانی و هم متحد کننده طبقه کترگر جهان. آلترناتیو درست حاکمیت شورائی کارگری در جامعه است. برای ترویج این آلترناتیو باید ابتدا دشمنان نزدیک بخود شوراهای کارگری را پس زد و این دشمنان سر سخت شوراهای کارگری استالینیستها هستند. دشمنان دیگر این آلترتاتیو اصلاح طلبان مذهبی و یا غیر مذهبی هستند. دشمنان دور اما اصلی آلترناتیو شورائی سرمایه داری جهانی و رژیم اسلامی هستند. هم اپوزیسیون و هم مرتجعین در مسئله جایزه اسکار متحدند و متحدانه بر خلاف آقای افروز ماهیت این جایزه و این فیلم را کتمان میکنند تا اثر آگاه گرانه این نقد را برای تودهای برده مزدی در ایران خنثی سازند. آقای افروز در دو تا از این چند جبهه،در دو مقاله، جنگید. من و چند دوست دیگر بحث او را درست تشخیص داده ایم و با او متحدیم. اما آقای خوشچین، او منشویک است. منشویکها در شوراهای کارگران و دهقانان قبل از اتقلاب اکتبر شرکت داشتند، تا این حد او مخالف شوراهای کارگری نیست. برای همین برخورد او به مقاله برخورد دوگانه می باشد
.
 نام: ای-میل: 00:14 26 اسفند 1390

 به عبارت دیگر جریاتهای رفرمیست سرمایه داری: استالینیستها (دولتی کردن سرمایه رفرم است) اصلاح طلبان ، سکولار و غیره ارتجاع درونی و بیرونی فیلم را از این جهت خوب میدانند که به مسائل ریشه ای جامعه سرمایه داری در ایران و جهان برخورد نمیکنند و فقط در خدمت کشمکشهای درونی خود قرار میدهند. فکر کنم این کنه قضیه می باشد

 نام: منوچهر نوری ای-میل: 22:06 26 اسفند 1390
 با درود برصادق افروز و نگاه ژرف او به سینما و فستیوالها و سینمای جمهوری اسلامی. ایشان براستی که حق مطلب را در مورد اسکار بازی بین جمهوری اسلامی واستکبار!را ادا نمود. بنظر من ایشان با تمامی هوشیاری که نسبت به مسائل دارد واین مسئله کاملا از دو مقاله ایشان محرز است،بقول تخته نرد بازها نمی بایستی با نام بردن از استالین گشاد میداد. نام بردن از وی باعث شده تا همانطور که میبینیم موضوع اصلی مقاله که بطور مستقیم با فکاهی ترین فیلم تاریخ بنام استکبار!ستیزی رژیم بکارگردانی استکبار! ارتباط داردگم شود. در ضمن فرزین گرامی از شخصیتی مانند شما که در مقاله ایران اتمی آنطور ازوطن فروشی وخیانت پیشه گی رژیم پرده برداری کردید انتظار نداشیم با تکرار ایران - کنترا البته در شکل هنری!آن منفعل بر خورد کنید. در پشت بحث های دو طرفه بین موافقین ومخالفین استالین گم شود

 نام: مینا ای-میل: 22:05 26 اسفند 1390
 فرزین جان لطفا کمی هم فکر نمایید تا ببنید اسامی دیگری را از خاطر نبرده اید؟ مخصوصا اگر خارجی باشد بیشتر سر گیجه آور است و لذا می تونید امید به نائل آدن مقصودتان باشید در ضمن از صادق خان هم می توانید کمک بطلبید چون در توده ای ستیزی بسان شما است وحتی شاید افراطی تر از حضرتعالی...خدا به فریادتان برسد.

 نام: صادق ای-میل: 22:01 26 اسفند 1390
 به باژن سوسیالیزم یک شبه با گرفتن قدرت از بورژوازی بدست نمی آید .با پیروزی کارگران و برقراری دمکراسی سوسیالیستی یا دیکتاتوری پرولتاریا تازه حرکت بسوی سوسیالیزم آغاز می شود.شما نقد برنامه گوتا نوشته مارکس را بخوانید که چگونه این مرحله انتقالی را توضیح می دهد تمامی رهبران انقلاب اکتبر 1917 با چنین درکی انقلاب را به انجام رساندند .در دوران دیکتاتوری پرولتاریا طبقات یک شبه از بین نمی روندطبقات مختلف هنوز وجود دارند .با آنکه از بورژوازی بزرگ و ملاکین سلب مالکیت می شود ولی هنوز خرده بورژوازی وجود دارد .مارکس در همین نقد برنامه گوتا می گوید که نمی توان عاداتی را که طی هزار سال مردم در جوامع طبقاتی پیدا کرده اند یک شبه از بین برد .زمان لازم است .یکی از کارهای استالین این بود که چنین درکی از جامعه انتقالی را از بین برد و کومنیست های ایرانی هم با این درک استالینی تربیت شده اند و دوران دیکتاتوری پرولتاریا و انتقال را باسوسیالیزم یکی می گیرند . دیکتاتوری پرولتاریا یا دمکراسی سوسیالیستی در مقایسه با دمکراسی بورژوایی بسیار دمکراتیک تر است این جامعه از پایین با شرکت و نظارت مردم زحمتکش اداره می شود .بوروکراتیک نیست مردم اجرای کننده ساده دستورات نیستنددر سیاست و اقتصاد حضور دارند .در همین رابطه هنر و ادبیات نیز سفارشی و دستوری نیست .احزاب مخالف دولت حق ازادی دارند و کسی به دلیل ابراز عقیده و بیان مورد پیگرد قرار نمی گیرد.دیکتاتوری پرولتاریا به معنی یک حزبی نیست

 نام: ای-میل: 18:49 26 اسفند 1390
 در یک کلام: کمونیسم یک ایده شورائی می باشد یعنی مدیریت جامعه توسط کارگران بصورت شورائی نه حکومت حزبی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر