سکته ی پرولتر و گریه ی بید!
• تعرض به اردوی کار که پس از لوزان و وین با دامنه ی وسیع تری استمرار یافته است به وضوح نشان می دهد که برای سودآوری هر چه بیش تر سرمایه در وحله ی نخست باید به یک امنیت و سکوت و خاموشی در کارخانه و خیابان دست یافت. بی هوده نیست که دو سوم اعضای اصلی دولت اعتدال از مراکز امنیتی آمده اند. دعوا بی دعوا! اعتصاب موقوف! ...
اول. سال هاست که با تمام وجود از حضور در محافل "هنر"ی و مشارکت در مباحث "ناب روشنفکر"ی بریده ام. با تمام وجود! با این حال به اعتبار ابرام رفیقی با اکراه تمام در کنج یک "شب نشینی با شکوه" – به تعبیر ساعدی – نشستم تا شاهد تحلیل های مشعشعی باشم که پیشاپیش به استقبال "پیروزی" هسته یی می رفت و هنوز مسافران لوزان به وطن نرسیده از میمنت "صلح " و گذار از "خطر جنگ" و فاصله گرفتن از "عراقیزه " شدن کشور سرمست بود. تمام استدلال این جماعت بیکار که در قفای "سوسیالیسم"، تیپا خورده ترین مباحث دست سوم گیدنز و کروگمن را قرقره می کنند این بود که "کم ترین دستاورد لوزان تقویت بنیه ی جامعه مدنی، دموکراتیزه شدن فضای سیاسی و گذار از فضای امنیتی" کنونی خواهد بود. در عرصه ی اقتصادی نیز با لغو تحریم ها و آزاد شدن منابع مالی و ورود سرمایه "کسب و کار رونق" خواهد گرفت و امکان تنفس جنبش های اجتماعی از جمله جنبش کارگری نیز بستر سازی خواهد شد. باری من اهل پچ پچه و غر و لند نیستم در نتیجه فردای آن روز مقاله یی نوشتم و به آن تحلیل های سطحی