هزینه سرسام آور دارو در ایران
همسرم مبتلا به سرطان سینه است و باید هرسپتین بخورد. هر بار یک قیمت خریدهام. یک بار ۸۰۰ هزار تومان، یک بار ۷۵۰ هزار تومان و یک بار ۶۲۰ هزار تومان. سال گذشته ۴۰۰ هزار تومان بود و تمام داروخانهها هم یک قیمت میدادند. حالا هر داروخانه قیمت خودش را دارد و گرانتر هم شده.» پیرمرد، ماهانه حدود یک میلیون تومان برای داروهای همسرش هزینه میکند و با یک حساب عجولانه، میگوید که در دو سال گذشته بیش از ۲۰ میلیون تومان پول دارو داده است.
«هر ۲۱ روز یکبار و برای هر بار تزریق دارو هم باید ۶۵۰ هزار تومان بدهیم. برای هر نوبت آزمایش پاتولوژی، حدود ۶۰۰ هزار تومان و برای آزمایشهای دائمی خون و چشم هم هر بار حدود ۳۰۰ هزار تومان پول میدهم.»
سناریوی ارزان شدن داروی بیماران خاص از مهر ماه امسال و دو ماه پس از آغاز کار دولت کلید خورد. پس از دستور صریح رییسجمهوری نسبت به ارزان شدن داروی بیماران خاص و گزارشی که توسط وزیر بهداشت در یکی از نخستین جلسات هیات دولت ارائه شد، توافق مشترکی برای ارزانتر شدن قیمت داروی بیماران خاص بین دو وزارتخانه متولی و سیاستگذار؛ بهداشت و تعاون، کار و رفاه اجتماعی منعقد شد تا علاوه بر سهل کردن عرصه بر بیمارانی که تعدادشان زیاد نبود اما بیش از دو سوم یارانه دارویی را به خود اختصاص میداد، آزمونی هم برای ادای تعهدات دو وزارتخانه باشد
****
ساعت ۱۰ صبح، صف مقابل ورودی داروخانه سیزده آبان حکایت از پر بودن سالن داروخانه و ازدحام برای خرید دارو دارد ؛ داروهایی که به درد سرماخوردگی و آنفلوآنزا نمیخورد و باید دردهای قویتر و استخوان شکنتری را تسکین دهد. بیمارانی که به این داروخانه نام آشنای شهر مراجعه میکنند هم، جز این داروخانه و یکی، دوتای دیگر که همتای هم هستند، نمیتوانند در محل دیگری داروهای خود را پیدا کنند. داروهایی که تعدادشان چندان زیاد نیست اما دولت هر سال بیشترین سهم یارانه و کمک هزینه خرید دارویی را به همین داروها اختصاص میدهد. تخصیص سالانه بیش از دو هزار میلیارد تومان برای واردات داروی بیمارانی که به سبب ماهیت بیماریشان، «خاص» لقب گرفتهاند حکایت از آن دارد که این داروها که با پیشرفتهترین تکنولوژیها و پیچیدهترین فرمولها برای ناتوان کردن عامل بیماری ساخته شده، در تمام دنیا تحت پوشش حمایتهای دولتی قرار دارد زیرا بدون وجود چنین حمایتهایی، به علت نیاز به استفاده مداوم، بیمار را دیر یا زود به فقر سوق میدهد.
تست سرطان سینه «فرزانی»، سه سال قبل مثبت بود. این خانم کارمند، از سه سال قبل تا امروز بهطور میانگین ماهانه حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای خرید دارو و انجام آزمایشهای جنبی هزینه کرده است. او که مصرفکننده داروی لترزول است قبض تایید دارویش را نشان میدهد که مقابل کلمات تایپ شده «سهم بیمار»، ۲۶ هزار و ۶۰۰ تومان به عنوان قیمت دارو ثبت شده است.
«پارسال ۲۰ هزار تومان برای این دارو میدادم اما امروز باید برای همین داروی ساخت ایران شش هزار و ۶۰۰ تومان هم بیشتر بدهم.»
حساب میکند که با تزریق هر شش ماه یکبار «زومتا» و هزینه تزریق و آزمایش و سونوگرافی و ماموگرافی و بیوپسی، باید در پایان ماه ۹۰۰ هزار تومان کنار بگذارد در حالی که حقوق ماهانهاش بعد از ۲۲ سال کار در یک شرکت خصوصی، یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است.
داستان خانم فرزانی چندان تفاوتی از روایت آقای پرتوی ندارد. او که شغل آزاد دارد و هنوز در صف خیابانی خرید دارو ایستاده، از ابتلای همسرش به اماس میگوید و اینکه برای خرید ۱۲ آمپول ربیف باید در هر ماه ۶۱۰ هزار تومان پول بپردازد. آمپولی که اواسط زمستان سال گذشته ۴۰۰ هزار تومان قیمت داشته و امروز ۲۰۰ هزار تومان هم گرانتر شده است. آقای پرتوی برای مجموع داروهای همسرش ماهانه یک میلیون تومان هزینه میکند.
سناریوی ارزان شدن داروی بیماران خاص از مهر ماه امسال و دو ماه پس از آغاز کار دولت کلید خورد. پس از دستور صریح رییسجمهوری نسبت به ارزان شدن داروی بیماران خاص و گزارشی که توسط وزیر بهداشت در یکی از نخستین جلسات هیات دولت ارائه شد، توافق مشترکی برای ارزانتر شدن قیمت داروی بیماران خاص بین دو وزارتخانه متولی و سیاستگذار؛ بهداشت و تعاون، کار و رفاه اجتماعی منعقد شد تا علاوه بر سهل کردن عرصه بر بیمارانی که تعدادشان زیاد نبود اما بیش از دو سوم یارانه دارویی را به خود اختصاص میداد، آزمونی هم برای ادای تعهدات دو وزارتخانه باشد. هفته دوم مهر ماه بیمارانی که به داروخانههای عرضهکننده داروهای خاص مراجعه میکردند با کاهش قیمتی نسبت به روزهای قبلتر مواجه میشدند که البته در آن حجم انبوه و گرهخورده هزینههای درمان، چندان قابل توجه نبود. قرار بود بار عمده تامین هزینه داروی بیماران خاص بر دوش بیمهها بیفتد و نخستین پایه توافق دو وزارتخانه هم حول همین محور بود که باید با پرداخت رقمی در حدود ۱۸۰۰ میلیارد تومان، این سهم از جیب بیمههای پایه به جیب داروخانههای توزیعکننده داروی بیماران خاص میرفت بدون آنکه مانند گذشته داروخانه مجبور به تحمل زیان ناشی از بدهکاری چند ماهه بیمههای بیپول باشد.
ساختمان معروف داروخانه ۱۳ آبان همانی است که اگر یکبار گذرتان به آن افتاده باشد، فراموش نمیکنید که دیوارهای بلندش چه تاثیر مضاعفی در کاهش روشنایی داخل فضا دارد و انگار درد بیماریتان را تشدید میکند. شاید هم برای بیماران مراجعهکننده که باید تمام داراییشان را به رقابت با نوسان هزینههای درمان بگذارند این احساس ناخوشایند و شاید کمی اغراقگونه، گریزناپذیر باشد. این داروخانه، عرصه آشنای بیماران خاص است چون در تمام این سالها، عمده داروهایش، داروهای گران و کم پیدا بوده است. با چند گیشه برای مراجعه و نوبت گرفتن و تایید وجود دارو و ثبت قیمت. بیماران باید روی نیمکتهای سالن بنشینند تا طبق نوبت، شمارهشان خوانده شود. در چهرههای منتظر، در نگاهها هیچ امیدی نیست. نگاههای تلخ و نمناک گوش سپردهاند به صدایی که از بلندگو شمارهها را میخواند. صدایی سرد و غریبه که هر روز شمارهها را به همان ترتیب روزهای قبل صدا میزند در حالی که ماهیت درد صاحب شماره، هیچگاه مانند روز قبل نیست. کیسههای انباشته از دارو که در کیفها جا میگیرد یا زیر چادرها و کاپشنها پنهان میشود میتواند یک سوم تسکین درد را بر دوش بکشد.
پیرمردی که روی نیمکت کنار ورودی داروخانه نشسته یک پاکت بزرگ در دست دارد و چشمش را از قبضی که نمره و قیمت دارو روی آن ثبت شده بر نمیدارد.
«همسرم مبتلا به سرطان سینه است و باید هرسپتین بخورد. هر بار یک قیمت خریدهام. یک بار ۸۰۰ هزار تومان، یک بار ۷۵۰ هزار تومان و یک بار ۶۲۰ هزار تومان. سال گذشته ۴۰۰ هزار تومان بود و تمام داروخانهها هم یک قیمت میدادند. حالا هر داروخانه قیمت خودش را دارد و گرانتر هم شده.»
پیرمرد، ماهانه حدود یک میلیون تومان برای داروهای همسرش هزینه میکند و با یک حساب عجولانه، میگوید که در دو سال گذشته بیش از ۲۰ میلیون تومان پول دارو داده است.
«هر ۲۱ روز یکبار و برای هر بار تزریق دارو هم باید ۶۵۰ هزار تومان بدهیم. برای هر نوبت آزمایش پاتولوژی، حدود ۶۰۰ هزار تومان و برای آزمایشهای دائمی خون و چشم هم هر بار حدود ۳۰۰ هزار تومان پول میدهم.»
دفترچه بیمهیی که در دست دارد ممهور به نشان هندسی سازمان بیمه خدمات درمانی است. همان سازمانی که امروز در سازمان بیمه سلامت ادغام شده و فقط نوستالژی نامش برای بیمهشدگان باقی مانده است.
«اگر داروهای خاص را تایید کنند ۷۰ درصد هزینه از سوی بیمه پرداخت میشود. قیمت هرسپتین هم ششمیلیون تومان است که بعد از تایید آن توسط بیمه، ما این رقم را میپردازیم. اگر بیمه نبودیم باید کل شش میلیون تومان را میدادیم. باز هم من به قرض افتادهام. تا امروز ۱۵ میلیون تومان قرض کردهام و دیگر نمیدانم بقیه هزینه را چطور تامین کنم البته حالا که میآیم اینجا میبینم وضعیت بدتر از من هم هست. اینها واقعا چه میکنند؟»
داروخانه ۱۳ آبان یک همزاد هم دارد. ساختمان مجاور که نمای نو دارد و پلههایی چند میخورد و از همان ورودیاش بوی خوش شامپو و صابون میآید. فضا روشنتر و سالن دلبازتر است. مراجعان به این سالن دنبال داروهای تقویتی و سرماخوردگی و اعصاب و اقلامی آمدهاند که در داروخانههای عمومی منعی برای فروش ندارد. ویترینهای پشت گیشهها چیدمان تمیز و چشمنوازی است از اقلام آرایشی و بهداشتی. رنگ و روی آدمها هم بازتر است. فاصله این ساختمان با همتای قدیمیاش فقط چند پله است.
سمیه برای تهیه داروهای مادرش آمده است: «سال ۷۴ غدد لنفاوی زیر بغل را جراحی کرد. سال ۸۹ تهاجم به مغز استخوان رسید. در این سه سال درمان رادیوتراپی گرفته و هر ماه، دارویی برای جلوگیری از پیشرفت تومور استخوانی مصرف کرده است. حالا باید زنودا بخورد. یک داروی شیمی درمانی که در سوییس و ایران تولید میشود. داروی ایرانی را پزشکان تایید نمیکنند و باید نوع سوییسی را بخریم. ۴۲ قرص برای یک هفته. با قیمت آزاد ۴۸۶ هزار تومان و با بیمه نیروهای مسلح و بیمه تکمیلی ۱۲۹ هزار تومان. بیمه هم موجودی یک ماهه را تایید نمیکند و هفتگی میدهد. تا شش ماه قبل و زمان تحریمها، هر بار فقط ۱۱ عدد قرص میدادند. یعنی باید دو روز یکبار میآمدم.»
از بلندگو، شماره سمیه خوانده میشود. دختر جوان به سمت گیشه تحویل دارو میرود و کیسه داروهای مادر را تحویل میگیرد. داروهایی که قرار نیست بهبوددهنده باشد و فقط امیدی است برای چند روز حضور بیشتر مادر در جمع خانواده.
«پزشکان توصیه میکنند که داروهای هندی و امریکای جنوبی را نگیریم چون باعث افت گلبول سفید میشود. مادر من علاوه بر داروهای سرطان، باید برای دیابت و فشار خون و یائسگی و اعصاب هم دارو بخورد که این داروها بیمه نیست. با استفاده از بیمه تکمیلی و شمول بیماران خاص، ماهانه یک میلیون تومان پول دارو میدهیم. مادرم بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی ایران است و پدرم، بازنشسته نیروهای مسلح.»
سمیه هنگام خداحافظی یادش میآید که همسر عمویش حالا و پس از گذشت دو سال از فوت عموی مبتلا به سرطان معدهاش، هنوز درگیر پرداخت قسطهای شیمی درمانی عموی متوفی است.
«هر ۲۸ روز برای شیمی درمانی دو میلیون تومان پرداخت میکرد. مردی که فقط یک حقوق بازنشستگی داشت.»
روی دیوار داروخانه کاغذی چسباندهاند درباره مساعدت مالی داروی بیماران خاص: «ساکنان مناطق ۱۰، ۱۱، ۱۶، ۱۷و ۱۹ شهرداری تهران، شهرری و حومه، اسلامشهر و حومه برای دریافت مساعدتهای مالی به معاونت غذا و دارو مراجعه کنند.»
در این کاغذ تکلیف کسانی که ساکن مناطق نامبرده نیستند، معلوم نیست. آنهایی که از مرکز شهر میآیند. از شمال شهر میآیند. همسایه دیوار به دیوار داروخانه هستند یا از شهرها و راههای دور میآیند. از کرمانشاه. مثل خانواده صبرانی که برای خرید داروی سل آمدهاند چون هلال احمر کرمانشاه داروهای خاص ندارد. دو روز در اتوبوس بودهاند و شب را سرگردان پیدا کردن مسافرخانه و از صبح امروز هم پابه پای قدمهای صف خیابانی راه آمدهاند و از گیشه، نمره گرفتهاند و منتظر ماندهاند و حالا بعد از سه ساعت متصدی تحویل دارو میگوید که دارویشان موجود نیست و باید بروند داروخانه هلال احمر.
«اگر بخواهیم آزاد بخریم خیلی گران است. با تایید بیمه هم باید هر ماه ۱۸۰ هزار تومان پول بدهیم. پارسال گرانتر بود. هر ماه ۵۰۰ هزار تومان پول دارو میدادیم. از ۲۵ تیر ماه امسال گفتیم دیگر نمیتوانیم پول بدهیم. نامه نوشتند و قیمت دارو را برایمان کم کردند.»
پدر خانواده کشاورز است و باید ماهی یکبار به تهران بیاید چون بیمه خدمات درمانی سهم شش ماهه دارو را تایید نمیکند.
«باید هر ماه دو برابر هزینه دارو، برای بلیت اتوبوس و کرایه مسافرخانه خرج کنیم.»
ارزان شدن داروهای خاص قابل کتمان نیست. دولت داروخانههای مسوول توزیع داروهای بیماران خاص را موظف کرده که قیمت دارو را به قیمت سال گذشته بازگردانند. اما با وجود همین تغییر، هنوز قیمت دارو برای بسیاری خانوادهها سرسامآور است. دولت هم نتوانسته بیش از این رقم کمکی کند. هنوز نرخ دلار آنقدر گران هست که دولت مجبور باشد داروهای خاص را با قیمت دو برابر سال گذشته و سالهای قبل خریداری کند.
«سوفیان»، کارمند بازنشسته مبتلا به سرطان کولون است که هنوز حکم بازنشستگی هم ندارد. از دفترچه بیمهاش فقط یک برگ مانده و بعد از چهار ماه پایان خدمت، هنوز حکم بازنشستگیاش را ندادهاند و نمیداند نوبت بعدی دارو را چگونه باید تهیه کند. با قیمت آزاد؟ و در حالی که هنوز رقم حقوق بازنشستگیاش هم معلوم نیست؟
«باید اگزلودا بخرم. دارویی که در جوار شیمیدرمانی استفاده میشود. سوییسی است و نسبت به ماه قبل ۲۰۰ هزار تومان ارزان شده. بعد از کسر ۶۰ درصد تخفیف بیمه باید برای مصرف ۴۰ روزه دارو ۵۹۳ هزار تومان بدهم. برای خرید سرمهای شیمیدرمانی هم باید دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان بدهم که تا دو ماه قبل سه میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بود و ارزان شده. از فردا هم باید به مدت ۲۵ روز پرتو درمانی بروم که برای هر نوبت پرتودرمانی با کسر ۴۹ درصدی حق بیمه باید ۲۵۰ هزار تومان بدهم.»
حساب میکند که فقط در طول ۲۵ روز باید شش میلیون تومان برای پرتو درمانی بپردازد. تا امروز هم شش میلیون تومان پول دارو داده است. یک بازنشسته که نه حکم بازنشستگی دارد و نه دفترچه بیمه تکمیلی و از دفترچه بیمه تامین اجتماعیاش هم فقط یک برگ مانده است.
«تا امروز از ارث پدری که برایم مانده بود خرج کردم. در واقع از پسانداز بچههایم خرج کردم.»
سالن داروخانه ۱۳ آبان خلوت شده. مردم، دست خالی یا دست پر، کمی امیدوارتر یا ناامیدتر از سه ساعت قبل، سالن را ترک کردهاند. نیمکتهای داروخانه هنوز بوی بیماری و یأس میدهد. بوی جیبهایی که فقیر شده. مسوولان پشت گیشههای تحویل دارو هم دیگر حالی برای جواب دادن ندارند. انگار تمام توانشان را در همان کیسه دارویی که به دست بیماران دادهاند جا گذاشتهاند. موتور سواری که مرا به داروخانه هلال احمر، یک چهارراه پایینتر میرساند و از بیماران سرگردان دارو که نتوانستهاند دارویشان را در ۱۳ آبان پیدا کنند، پنج هزار تومان میگیرد تا آنها را در کمر خیابان سپهبد قرنی و مقابل مرکز فوریتهای دارویی هلال احمر پیاده کند از شبهای سال گذشته تعریف میکند که در اثنای گرانی و کمبود شدید دارو، مردم میآمدند و از شب، روی پیادهروی مقابل داروخانه ۱۳ آبان، پتو و لحاف پهن میکردند تا نخستینهایی باشند که به محض باز شدن داروخانه در ساعات اولیه صبح، بتوانند از موجودی دارویی باخبر شوند که هفتهها در بازار سیاه و داروخانههای دولتی سراغش را گرفته بودند.
انتظار مردم برای داروهای خاص، اشکهای چشمشان، بیتابیشان و هراسشان از شنیدن پاسخ منفی مسوولان داروخانه، از بدترین خاطرات این موتورسوار ۵۰ ساله است. موتورسواری که حتی روزهای جنگ را هم قابل قیاس با شبهای سال گذشته نمیبیند.
اعتماد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر