نگاهی به بیانیه کانون نویسندگان ایران
در رابطه با اهدای جایزه اسکار به فیلم " جدایی نادر از سیمین "
صادق افروز
باهم نگاهی کنیم به این بیانیه که تعجب مرا برانگیخت .
بیانیه ی کانون نویسندگان ایران
به مناسبت اهدای جایزه اسکار به فیلم «جدایی نادر از سیمین»
فیلم «جدایی نادر از سیمین» برنده ی جایزه ی بهترین فیلم خارجی در مراسم اسکار ۲۰۱۲ شده است.
گذشته از بهره برداریهای مرسوم جناحهای غالب و مغلوب حاکمیت کنونی و فارغ از ماهیت جوایز بین المللی، به دلیل ارزشهای نهفته در این فیلم و کوشش عوامل آن برای ارائه ی تصویری واقعیتر از جامعه ی ایران در سطح جهانی، پیروزی آقای اصغر فرهادی و گروه سازنده ی این فیلم را به همه ی دست اندرکاران آن و به مردم ایران تبریک میگوییم و امیدواریم سینمای ایران در جهت پیشرفت و استقلال هر چه بیشتر از قطبهای قدرت و ثروت حرکت کند.
کانون نویسندگان ایران
۹ اسفند ۱٣۹۰
بیانیه می گوید هر دو جناح غالب و مغلوب سعی در بهره برداری های سیاسی از شهره شدن این فیلم دارند .جناح های مختلف و طرف دعوا در کمپ حاکم یعنی بیت خامنه ای ، سپاه ، دار و دسته احمدی نژاد و اصول گرایان رنگارنگ و جناح مغلو ب ، شامل اصلاح طلبان ، چه آنهایی که در زندانند و از زندان بیانیه می فرستند و چه آنهایی که بیرونند و یا خارج از کشور هستند همه به نوعی سعی می کنند این فیلم را به خود منتسب کنند و از آن بهره برداری سیاسی بکنند .
باید اضافه کرد ، این منتسب کردن فقط منحصر به جناح های غالب و مغلوب نیست . تقریبا همه اپوزیسیون سبزو حتی برخی گروه های چپ نیز از به اصطلاح پیروزی این فیلم ( به آن هم خواهم پرداخت که آیا بردن این جایزه را اصلا می توان پیروزی به حساب آورد یا نه ) احساس غرور می کنند .
نمی دانم ، مگر بردن یک جایزه توسط یک فیلم ، شبیه پیروزی تیم ملی فوتبال یا کشتی است که همه جناح ها ، چه غالب و چه مغلوب ، و چه در اپوزیسیون ، یک صدا تبریک بگویند و خوشحالی کنند ؟فیلمی که به مسائل اجتماعی ایران نگاه می کند و زیر کنترل شدید سازمان های امنیتی و با پول و سرمایه سپاه پاسداران ساخته می شود ، مگر امکان دارد همه را به یک اندازه شادمان کند ؟ شاید فرهادی سعی کرده با قرار دادن یک گوشه از مسائل مختلف همه را به نوعی با خود همراه کند .او با قرار دادن اهمیت کتاب دینی مسلمانان – قران – در محور تصمیم گیری ها به نوعی بر این باور دورغین که مردم ایران مسلمانند، تا ابدالدهر هم مسلمان باقی خواهند ماند و یک حکومت اسلامی می خواهند – همانطور که خمینی می گفت- مهر تایید زده است . با به میان کشیدن استفتاء دینی و سوال از رهبر مذهبی توسط یک زن از طبقه کارگر ، رهبری فکری و سازمانی روحانیت شیعه در جامعه ایران را به باور مبدل کرده است .یعنی هم دل روحانیت شیعه بدست آورده است و هم به بنیاد گرایی مذهبی چشمک زده است . ولی آیا این واقعی است که کارگران ایرانی که ماه ها حقوق دریافت نکرده اند ، رهبر سندیکایی و اتحادیه ای شان به جرم سازمان دهی مستقل صنفی در زندان است ، زبانش بریده می شود ، یا در زندان سکته می کند ، کلیه اش از کار می افتد ، بیایند و از آخوندی که از قِبل 33 سال حکومت زور و ستم و کشتار و شکنجه پّربار شده است سوال کنند که اینجا یا آنجا در زندگی چه باید بکنند ؟آیا این کارگران که زندگی شان شکنجه روزمره است خرافی و خرفتند و از طلسم و جادو و جنبل انتقام قران در هراسند که از دست زدن روی آن بهراسند ؟ و در هر عرصه تصمیم گیری به ان استناد کنند؟
آقایان کانون نویسندگان ! از کدام ارزش های نهفته در این فیلم و تصاویر واقعی سخن می گویید ؟ فراموش نکنید در مکانی نشسته اید که روزی سعید سلطانپور نشسته بود و برای هنر و ادبیات ارزشی والا قائل بود و اسیر وسوسه های لیبرالی نمی شد .کدام تصویر واقعی ؟به جز اصرار سیمین در خارج شدن از کشور و نگرانی برای آینده دخترش که نگرانی طبقه بورژوا و طبقه متوسط ایران است – و از همین زاویه با آنها پیوند می خورد – از کدام تصاویر واقعی صحبت می کنید ؟آیا طبقه کارگر ایران مانند شوهر راضیه ،که نقشش را سید شهاب حسینی که از مریدان سرسخت خامنه ای است ، بازی می کند ، تنها ، کلاهبردار ، شارلاتان ، عصبی و روانی است ؟آیا دادگاه های خانواده در ایران متین و ملایم و مهربان هستند و به رابطه برابر حقوقی زن و مرد معتقدند ؟ یا مکانی برای ابراز وجود مرد ، تحقیر زن با تمسک به قوانین اسلامی و یاد آوری او به مثابه موجودی درجه دوم هستند ؟آیا این ها تصاویری واقعی از ایران امروز ما هستند؟ فیلم های متعدد مستندی توسط فیلم سازان خارجی از این دادگاه های خانواده ساخته شده که به مراتب تصویر واقعی تری از آنچه در دادگاه های خانواده در ایران می گذرد ارائه می دهند .
بیانیه کانون نویسندگان برآنست که فارغ از ماهیت جوایز بین المللی ، باید برنده شدن جایزه اسکار را پیروزی به حساب آورد ، و به اصغر فرهادی و سازندگان فیلم باید تبریک گفت . ببینید جای سلطانپور و ساعدی و اقدامی و گلسرخی چه کسانی نشسته اند .آقایان ! یعنی چه فارغ از ماهیت جوایز بین المللی باید به آنان تبریک گفت؟ همین فیلم در فستیوال آخوندی فجر هم برنده جایزه اول شد .آیا شما آقایان کانون نویسندگان فارغ از ماهیت فستیوال فجر ، برنده شدن آنرا به فرهادی و سازندگان فیلم تبریک گفتید ؟آیا می شود ماهیت ارتجاعی گردانندگان یک جایزه بین المللی را نادیده گرفت ؟ آیا اگر فیلمی از فستیوال سینمایی فاشیسم هیتلری و موسولینی و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و صهیونیست های اسرائیلی جایزه می گرفت ، آن زمان هم فارغ از ماهیت این جوایز ، این پیروزی !!!!! را تبریک می گفتید ؟
آرزو می کنید که سینمای ایران هر چه بیشتر در جهت استقلال از قطب های ثروت و قدرت حرکت کند . گویی فراموش کرده اید که سرمایه گذار اصلی فیلم ، یعنی همان هایی که شما به عنوان گروه سازنده فیلم شامل تبریک تان کرده اید بانک پاسارگاد است که سهامدار اصلی اش سپاه پاسداران می باشد .خودتان بهتر می دانید که بدون اجازه این برادران قاچاقچی که سینما و ورزش را بطور کامل به انحصار خود در آورده اند امکان حرکت مستقل وجود ندارد .سینمای ایران مادامی که جمهوری اسلامی بر اریکه قدرت نشسته است چگونه می تواند مستقل از قطب های قدرت و ثروت حرکت کند و تصویر واقعی از جامعه ایران ارائه دهد .آقایان کانون نویسندگان آیا بهتر نبود اگر امکان حرف زدن و انتقاد را ندارید حداقل سکوت می کردید ؟
چند کلمه هم در رابطه با این جایزه اسکار که به زعم کانون نویسندگان ، برنده شدن در آن یک پیروزی است .جایزه اسکار را بزرگترین سرمایه گذاران سینمایی آمریکا می چرخانند .صاحبان کمپانی های فیلم سازی که موضوع فیلم هایشان را با منافع امپریالیزم جهانی گره می زنند . از دوران مک کارتیسم و لیست سیاه و دستگیری هنرمندان مترقی و کمونیست که بگذریم در دوران جنگ سرد ، سینمای آمریکا در خدمت سیاست ضد کمونیستی و مخدوش کردن چهره واقعی کمونیست ها بود .در دوران جنگ ویتنام با ارائه فیلم های ارتجاعی مثل شکارچی گوزن (1) به کارگردانی مایکل سیمینو و با شرکت رابرت دانیرو ، تجاوز شده را به عنوان متجاوز و شکنجه شده را به عنوان شکنجه گر نشاند . در این فیلم ، مبارزین ویتنامی ، آدم های بی رحم و شکنجه گری هستند که به انواع و اقسام متد های شنکجه متوسل می شوند . این فیلم که با اعتراض وسیع نیروهای مترقی در سطح جهانی مواجه شده بود برنده جوایز مختلف اسکار شد. مارلون براندو از معروفترین هنرپیشه های سینمای آمریکا که در سال 1973 برای بازی در فیلم پدر خوانده برنده جایزه بهترین هنرپیشه مرد شده بود به جای حضور در مراسم اسکار ، سان شی لیتل فدر را که زن بومی و یک رهبر سیاسی بومیان بود به آکادمی فرستاد تا علت عدم پذیرش این جایزه را توضیح داد . مارلون براندو به دلیل مخدوش کردن چهره سرخ پوستان آمریکا توسط سینمای آمریکا و در راس آن هالیوود این جایزه را نپذیرفت. کمونیست ها و سرخ پوستان تنها قربانیان تبعیض سینمای آمریکا نبوده اند .این صنعت که بخش عمده اش را هواداران اسرائیل می چرخانند تا توانسته علیه فلسطینی ها دروغ ساخته و پرداخته است .سرخ پوست و کمونیست و فلسطینی به هیولاهای جهان امروز تبدیل شده اند تا در سایه آن ، سرمایه داری جهانی بتواند راحت تر غارت کند . و جنس بنجل خود را غالب کند .
در همین مکان جایزه اسکار ، که نماینده مارلون براندو دلیل رد کردن این جایزه را توضیح داد و جایزه طلایی در دستان راجر مور انگیسی یخ زد سی سال بعد یک هنر مند مترقی دیگر ، یک مور دیگر ولی نه راجر مور ، بلکه مایکل مور ، مستند ساز مترقی آمریکایی رژیم بوش پسر را به دلیل سیاست جنگ افروزی امپریالیستی در عراق و افغانستان محکوم کرد .مایکل مور از تریبون اسکار زمانی که میلیون ها نفر تماشا می کردند ، هو شدن را به جان خرید و به بوش پسر گفت :" شرمت باد " . مایکل مور نشان داد هنر اگر بخواهد زنده باشد ، نمی تواند چشم خود را به روی جنایت در حال وقوع ببندد .در جهانی که پر از دروغ و ستم است هنر نمی تواند بی طرف باشد .او از همان زمان کوتاه استفاده کرد و پیام مردم تجاوز شده عراق را به گوش جهانیان رساند .فرهادی ، اما یخ زده و بدون احساس چشم خود را برجنایات سی ساله جمهوری اسلامی بست و جلادان حاکم ایران و شکجه شدگان و وتحقیر شدگان و استثمارشدگان را در یک کاسه ریخت و هم زد و به عنوان ملت با فرهنگ ایران تحویل شنوندگان داد . و حالا شما آقایان نویسنده برای چنین شاهکاری کف می زنید و هورا می کشید .
لیبرال های ایرانی از شادی در پوست نمی گنجند و چپ و راست پیام تبریک می فرستند . نمی دانم چه زمانی نویسنده و هنرمند ایرانی به راستی فارغ از قطب سرمایه و دولت مدافع آن ، و در سمت و سوی مردم زحمتکش ، قهرمانی ها و مقاومت های شگفت آور فرزندان این مرز بوم را بصورت هنر بازتاب خواهد داد .
صادق افروز
29 فوریه 2012
فیلم ارتجاعی "شکارچی گوزن "در سال 1979 در بخش مسابقات اسکار ،پنج جایزه را به خود اختصاص داد .جایزه بهترین فیلم ، صدا برداری ، بهترین داستان و ادیت ، و بهترین هنرپیشه پشتیبان را از آن خود کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر