۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه

چرا پافشاری نویسنده : صادق افروز


چرا پافشاری؟
صادق افروز
با شروع مبارزات انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ، با مشاهده ی داده ها و شواهد برخی تحلیل گران بر این اعتقاد بودند که خامنه ای به این نتیجه گیری رسیده است که اصرار بیش از حد بر خط به اصطلاح مقاومت و تکرار " دشمن دشمن "عواقب معکوس و خطرناکی در پی خواهد داشت   .خزانه خالی بود و دولت قدرت تقد کردن همان مقدار نفت صادراتی کاهش یافته را هم نداشت  و اگر وضع به همین منوال ادامه می یافت ، نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاک نشان . ولایتی به عنوان یکی از اعضای اتاق فکری خامنه ای و مشاور او در امور بین الملل در مناظرات تلوزیونی انتخاباتی  خود  ،  بارها  بر اینکه دیپلماسی
خارجی جمهوری اسلامی  به نحو حیرت آوری دچار آسیب دیدگی شده است تاکید کرد .او زمان خود را یاد آوری می کرد که وزرای خارجه ی کشور های اروپایی صف می کشیدند و برای دیدار چند دقیقه ای او التماس می کردند . ( البته راست و دروغش با خودش ) . وقتی خامنه ای خودش از نرمش قهرمانانه صحبت می کرد چه تعبیر دیگری می توانست وجود داشته باشد ؟ آیا تعبیر صحیح به جز از این بود که  او در سیاست خارجی و مسئله اتمی تغییر ریل داده است .؟ تغییر ریل دادن یعنی تمایل به روی کار آمدن کسی بود  که مثل احمدی نژاد نباشد .تحریم ها را کاغذ پاره نداند ، با کشورهای امپریالیستی کنار بیاید و اگر نمی تواند به تحریم های اقتصادی پایان دهد ، حد اقل از دامنه ی آن بکاهد .من از همه رفقایی که هنوز اصرار می کنند جلیلی نماینده ی مورد علاقه ی خامنه ای بود سوال می کنم در چنین صورتی جلیلی چگونه می توانست  سیاست تغییر ریل را به اجرا بگذارد ؟ جلیلی که در خشک مغزی از احمدی نژاد هم یک سر و گردن بالاتر بود آیا کاندیدای مناسبی برای سیاست  "نرمش قهرمانانه "بود ؟ فردی که در جلسات کنفرانس های پیرامون مسئله ی اتمی ایران به جای  رفتن روی موضوع ، وعظ و خطابه می کرد و هر وقت ناراحت می شد و اوضاع را آشفته می دید جلسه را ترک می نمود به چه درد " نرمش قهرمانانه ی "" رهبر " کذایی می خورد ؟ متعاقب کنفرانس اخیر ژنو و برملا شدن دیدار های بسیار پنهانی ی  نمایندگان خامنه ای و امریکا ، این تحلیل هرچه بیشتر حقانیت خود را نشان داد .ولی رفقایی هنوز هستند که همچنان از تز "سیلی ی قهرمانانه ی ملت ایران " دفاع می کنند . بر طبق این تز ، در انتخابات یازدهم ، جلیلی نماینده ی خامنه ای بوده است و مردم ایران با آگاهی ،  بر خلاف میل او به شخص دیگری رای داده اند .این رفقا خواسته یا نا خواسته با شعار تظاهر کنندگانی که پس اعلان  پیروزی روحانی به خیابان ها ریختند و شعار دادند " برادر شهیدم رای ی تو پس گرفتم " هم صدا می شوند .
اولین انتقادی که بر پافشاری بر آشکار کردن تغییر ریل خامنه ای می شود از جانب این گروه است  .این گروه که نمایندگان فکری اش را در نوشته های هیئت اجرایی راه کارگر و کمیته مرکزی راه کارگر می توانید مشاهده کنید ، رای مردم متوهم فریب خورده به شیاد بزرگ ، روحانی را ، " نه ی باشکوه " مردم به خامنه ای می دانند . برای مشاهده ی این نوع ادبیات نگاه کنید به این دو نوشته (1) پلمیک هایی که  با این رفقا ، که بعد از شروع مبارزات به اصطلاح انتخاباتی یازدهم شروع شد، همچنان ادامه دارد .این رفقا همچنان بر صحت تحلیل شان اصرار دارند .وجه مشترکی که بین انتقاد کننده و انتقاد شونده در اینجاوجود دارد  این است که هردو به این معتقدند که خامنه ای مرکز اصلی قدرت در ایران است .رفقای " نه ی با شکوه " ، خامنه ای را  در مقابل روحانی ، رفسنجانی و ظریف می بینند ، بنابر این چاره ای ندارند تا از مظاهر بروز این به اصطلاح درگیری های بین این دوجناح دفاع کنند .در جریان کنفرانس ژنو ،  رفقای "نه ی با شکوه " به تیم مذاکره کننده  ی ایرانی به رهبر ظریف متمایل بودند . برای نمونه نگاه کنید به کاریکاتور استفاده شده توسط سایت هیئت اجرایی که ظریف را در مقابل کوهی از مشکلات نشان می داد .یک طرف ظریف نشسته و طرف دیگر 1+5 و ارتجاع داخلی و خارجی . یک ظریف و چند حریف(2)
اما انتقاد دیگر بر پافشاری بر موضع جدید خامنه ای  از جانب رفقایی می آید که اصلا منکر اختلافات درونی جناح های حاکم می شوند . ویا اگر اختلافی هم می بینند ، به دلیل آنکه همه ی این جناح ها را جزئی از طبقه ی حاکم ایران می دانند ، پافشاری بر نشان دادن جایگاه جدید خامنه ای را کاری عبث به حساب می آورند . آنها می گویند : خوب حالا ثابت کردید خامنه ای تغییر ریل داده و جلیلی نماینده اش نبوده و می خواسته روحانی نماینده شود این چه تغییری در سیاست ما که خواهان سرنگونی کل رژیم هستیم می دهد ؟به همین دلیل پافشاری  بر توضیح جایگاه جدید خامنه ای را  بیهوده می دانند .
اگر با استفاده از ترمینولوژی مارکسیستی در این بحث به جلو برویم ، دولت واقعی در ایران خامنه ای است .هم اوست که کنترل نیروهای مسلح و قوه ی قضاییه و زندان ها و بسیج و اهرم های اصلی ی اقتصاد را در دست دارد . پس اینکه او در کجا قرار گرفته باشد نمی تواند بی اهمیت باشد .در انتخابات 1388 موسوی و کروبی اگرچه همچنان بر طلایی بودن دوران  امام کذایی اصرار داشتند ولی زیر بار خامنه ای نرفتند و پس از تقلب بزرگ انتخاباتی سرشان را مثل بچه مودب ها بزیر نینداختند و بر تقلب صحه نگذاشتند . به همین دلیل هنوز هم دارند کفاره اش را می دهند و در حصر خانگی هستند .موسوی و کروبی چون هنوز به دامن ولی فقیه عجز و لابه نکرده اند ، شامل عفو ملوکانه نشده اند .
در ارتجاعی بودن دوران "طلایی امام " و تمامی دوران جمهوری اسلامی از آغاز تا کنون هیچ جای شک و شبهه ای نیست . ولی حالا خمینی مرده است و رفته است به قبرستان و عکس اش و مقوایش را به در و دیوار چسبانده اند . نیروی واقعی کاغذ و مقوا نیست ،کاعذ و مقوا زبان ندارند که حرف بزنند .خمینی  خط سیاسی مشخصی نداشت .او بنا برمصلحت های مرحله ای مواضع مختلفی می گرفت .آن زمان که در پاریس بود از زیر درخت پیام می فرستاد که مارکسیست ها در بیان عقیده ازادند و زنان مجبور به رعایت حجاب نیستند ، بعد از گرفتن قدرت زد زیر و قول و قرارش .می گفت امریکا شیطان بزرگ است و آشتی با ان هرگز ،  و می رویم تا از طریق کربلا به قدس برسیم .ولی توسری واقعیت او را مجبور کرد که از خر شیطان پایین بیاید و قرارداد صلح را امضا کند .یعنی در واقع چیزی بنام خمینیسم نداریم .در حال حاضر قدرت اصلی  خامنه ای است .با توجه به رو در رویی موسوی- کروبی با خامنه ای ، مردم به جان آمده به صحنه امدند تا هرچه نفرت و خشم دارند بر سر پاسدار و بسیجی و لباس شخصی  امنیتی خالی کنند . این مردم این مجال را یافتند تا شعار با شکوه " مرگ بر اصل ولایت فقیه " را سر دهند . نیروهای انقلابی و از جمله هیئت اجرایی راه کارگر با تحلیل صحیح در کنار این مردم به جان آمده قرار گرفتند و تقلب انتخاباتی ولی فقیه را محکوم ساختند . آیا نیروهای انقلابی به صرف اینکه موسوی – کروبی از دوران ده ساله طلایی دفاع کرده اند و یا برنامه اقتصادی که از آن دفاع می کردند، لیبرالی بود ، باید مردم را به بی تفاوتی و نشستن در خانه دعوت می کردند ؟ یا باید آنها را به خروش علیه حقه بازی ولی فقیه دعوت می نمودند ؟ به نظر من دعوت به خیابان آمدن و تقلب را محکوم کردن تاکتیک صحیحی بود .
اگر با استدلال رفقای دومی پیش برویم باید می گفتیم سگ زرد برادر شعال است ، همه شان سرتاپا یک کرباسند و این دعوا به ما مربوط نیست . هیت اجرایی بدرستی تقلب را محکوم کرد و مردم را به بیرون آمدن از خانه و شرکت در تظاهرات دعوت نمود . ولی در سال 1392 شرایط به کلی متفاوت بود .اشتباه رفقای هیئت اجرایی در این بود که تغییر اوضاع و تغییر مسیر را در نیافتند و مجددا از مردم خواستند که به خیابان ها بریزند و از رای اعتراضی شان دفاع کنند .در حالی که این رای از قبل به جیب خامنه ای ریخته شده بود .
وقتی مرز های انقلاب و اصلاح در هم ریخته می شوند
جمهوری اسلامی از همان روز اول محل تلاقی جناح های مخالف و درگیر بوده است .رفرمیست ها با چشم پوشی از قانون اساسی  به غایت ارتجاعی این رژیم ، سعی کرده اند در چهارچوب قوانین این رژیم و احترام به مواد آن یکی دو قدم بردارند .از جمله معروف ترین جریانات رفرمیستی در ایران ، نهضت آزادی است که علیرغم تو سری خودن ها و تحقیر شدن ها ی سی و چهار ساله , همچنان به اصول رفرمیستی خود وفادار مانده است .ولی نهضت آزادی تنها جریان سیاسی رفرمیستی در ایران نیست .برخی از گروه ها و سازمان های چپ نیز با ندامت از گذشته ی انقلابی ی  خود در همین مسیر رفرمیستی شروع به گام برداشتن کرده اند . رفرمیست ها شادمان بوده اند که در دوره های نادر هر چهار سال یک بار روزنه ای باز شود تا بتوانند نفسی بکشند و برای قانونی شدن نشریه و محل تجمع شان اقدام کنند و  دست بدامان آیت الله های پر نفوذ بزنند . ولی جمهوری اسلامی با تکیه بر قانون اساسی اش همچنان حکومت کرده است . جمهوری اسلامی با تکیه بر این قانون افراد مورد علاقه خود را به عنوان روسای قوای مقننه ، قضاییه و مجریه بر سر کار می گمارد . هیچ کدام از این سه قوه بدون تایید ولی فقیه قادر به حفظ موقعیت خود نیستند . بر خلاف رفرمیست ها ،  نیروهای انقلابی ، دمکرات های انقلابی و انقلابیون کمونیست بر این نظر هم رای هستند که  بدون سرنگونی کامل جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی انقلابی و مترقی توسط مجلس موسسان منتخب مردم ، امکان هیچ گونه تغیر اساسی در داخل رژیم نیست . این رژیم باید بطور کامل سرنگون شود و دست روحانیون و سرمایه داران انگل از  زندگی مردم قطع شود . طبقه ی کارگر ایران در معرض شدید ترین ستم ها و ظلم های وارده از سوی سرمایه داران و روحانیون قرار دارد . کارگران از حق و حقوق خود محرومند . رهبران صنفی و سیاسی آنان در زندان ها به سر می برند . تفاوت انقلاب و رفرم را در نوع برخورد به جمهوری اسلامی می توان مشاهده کرد . رفرمیست ها در خیمه شب بازی های انتخاباتی خود را گم می کنند . از خود بیخود می شوند و بازی می خورند .آنها که از انقلاب هراسانند با دلیل و برهان های ساختگی سعی می کنند ثابت کنند امکان حرکت های مستقل درون جمهوری اسلامی وجود دارد . در یکی دو روزی که رژیم خیابان ها را باز می گذارد و گزمه های امنیتی اش را از خیابان ها جمع می کند تا با استفاده از حضور مردم به تبلیغ سیاسی به نفع خود بپردازد ، رفرمیست ها همچون علف خشک شده بیابانی جانی می گیرند و یک کم قد می کشند .رفرمیست ها در دعوا های بین جناح مختلف حاکمیت سعی در یافتن جناح مترقی می کنند و به آن آویزان می شوند .جناح به اصطلاح " مترقی " هم از این حقارت و ابلهی رفرمیستی استفاده کرده آنها را برای رسیدن به سراب بدنبال خود می کشاند . مثال خاتمی را که همه بیاد می آوریم . بر خلاف رفرمیست ها ، انقلابیون به مردم متذکر می شوند که این رژیم اصلاح پذیر نیست و یک تغییر کیفی اساسی نیاز است .کارخانجات و موسسات بزرگ مالی و بانک ها باید ملی بشوند .به خرج تراشی های بیهوده که صرف پروژه های اتمی و نهاد انگلی روحانیت و حوزه های علمیه می شود باید نقطه ی پایان گذاشت . در جریان انتخابات 1388 نیروهای انقلابی از فرصت پیش آمده استفاده کردند و شعار درخشان " مرگ بر اصل ولایت فقیه " را مطرح کردند .شعاری که نه یک فرد و یا یک جریان ، بلکه کل سیستم جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بود . تفاوت نیروهای انقلابی با رفرمیست ها در انتخابات 1388 این بود که رفرمیست ها در جنبش سبز حل شدند و بدنبال موسوی – کروبی براه افتادند . ولی نیروهای انقلابی هویت سیاسی و برنامه ای خود را حفظ کردند .در سال 1392 ، رفرمیست های ایرانی که با رد صلاحیت رفسنجانی از سوی شورای نگهبان ، نا امید شده بودند ، با تایید روحانی توسط خاتمی و رفسنجانی ، جان تازه ای گرفتند و به نفع روحانی وارد میدان شدند .آنها ناگهان کشف کردند که روحانی با آن سابقه 34 ساله ی امنیتی ، ارای اصلاح طلبانه دارد .ولی اگر اصلاح طلبی موسوی – کروبی بیشتر متوجه تغییرات داخلی بود ، برای روحانی تغییر در رابطه با مسائل اتمی ایران و سیاست خارجی و تحریم های اقتصادی معنی می داد .او با انتخاب پور محمدی به عنوان وزیر دادگستری نشان داد که شمشیر را علیه جنبش آزادیخواهی از رو بسته است تا  کسی توهم برش ندارد .  

1
سند سیاسی کنگره 18 هیئت اجرایی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر)
صفحات 32 و 33
نوشته جات کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر ) از جمله . در مقاله ای تحت عنوان " روند نزدیکی روابط جمهوری اسلامی و دولت امریکا "  چنین آمده است :
اختلافات شدید داخلی بخشی از سران حکومت علیه سیاست ماجراجویانه اتمی ولی فقیه که در ماه های پایانی دولت احمدی نژاد آغاز و منجر به انجام گفتگوهای محرمانه ایران با آمریکا در عمان شد با رای :نه " به سعید جلیلی یعنی کاندید ولی فقیه در انتخابات جان تازه ای یافت
http://rahekaregar.com/maghalat/2013/12/16/jadid.htm
2
کاریکاتور مورد استفاده سایت راه کارگر در مقاله ای به قلم رفیق محمد رضا شالگونی تحت عنوان "لورن فابیوس و رهبر با بصیرت " جمهوری اسلامی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر