تحولات ANC وماندلا
شادی زمانی
یا کنگره ملی آفریقایی در برگیرنده ی گروه ها ،
سازمان ها و شخصیت های مختلفی بود که خواهان پایان دادن به نژاد ANC
پرستی و حرکت در جهت
ملی کردن صنایع بزرگ ، بانک ها ، موسسات مالی بزرگ و حمایت از حنبش های آزادی خواهانه
و ضد امپریالیستی در سطح جهان بودند .
آزاد شدن ماندلا در سال 1990 مصادف بود با فروپاشی اتحاد شوروی و اقمار اروپایی
اش .من نمی دانم این فروپاشی تا چه اندازه
در تغییر موضع ماندلا و ANC موثر بود ولی به هر حال چیزی بود
که اتفاق افتاد .ماندلا به تدریج از مواضع انقلابی اش عقب نشست .مبارز انقلابی ای که
با نژاد پرستی و امپریالیزم و سرمایه داری جهانی سر آشتی نداشت ، تبدیل شد به چهره
محبوب دنیای سرمایه داری .ماندلا پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری ، به آرمان های
گذشته پشت کرد وآفریقای جنوبی را به جای
حرکت در جهت ملی کردن بانک ها ، موسسات مالی بزرگ و ملغی کردن بدهی های هنگفت با
بهره های ناعادلانه به بانک های دنیای سرمایه داری ، در جهت اقتصاد نئولیبرالی سوق
داد .اگر برایتان جای سوال دارد که چگونه است که ماندلا که روزی بر اثر همکاری
سازمان های اطلاعاتی انگلستان و امریکا با رژیم آفریقای جنوبی در زندان به سر می
برد ولی
حالا در کنار ملکه
الیزابت در کالسکه ی سلطنتی می نشیند و در کاخ سفید نیز مورد استقبال جورج بوش پسر قرار می گیرد ،
پاسخ را در این تغییر موضع باید بیابید .برخی از فعالین سیاسی در
زمان متوقف می شوند و دگردیسی های سیاسی را نمی بینند . برای آنها ماندلا ، همان
ماندلای جزیره رابن (1) باقی مانده است .از این رو برایش شعر می سرایند و او را به
عنوان یکی از چهره های مبارز قرن بیستم ستایش می کنند .(2) برای فعال سیاسی که
خارج از افریقای جنوبی نشسته و در دنیای غیر واقعی و خیالی خود ماندلای افسانه را
ستایش می کند ، شعر گفتن درباره این شخصیت سیاسی آسان است . ولی واقعیت را از زبان
کارگران معدن ماریکانا باید شنید .همان هایی که صدای اعتراض شان را کسی نشنید
.هنگامی که از شرایط وحشتناک کار در معادن
سخن می گفتند و تظاهرات مسالمت برگزار کردند نه از ماندلا کلامی شنیدند و نه از
سازمان مربوطه اش که حالا نه یک حزب اپوزیسیونی ، بلکه کنترل دولتی را در اختیار
داشت .بعد هم که کشتار وحشتناک کارگران معدن لانارکا را که همه به یاد می آوریم که
چگونه پلیس های سیاه پوست کارگران سیاه پوست را به رگبار بستند (3)
تغییر و تحولات
درونی ا ان سی و ماندلا مرا به یاد تغییر و تحولات درونی سازمان فدایی می اندازد .
ولی حالا چرا می خواهم به تشابه بین دوسازمان فدایی و ANCاشاره کنم .دلیل این اشاره آن است که یک تغییر کوچک ، حتی با یک زاویه ی کم
درجه در طول زمان به جدایی ها و برخورد های بزرگ می انجامد . سازمان فدایی پس از
انقلاب 57 رو در روی رژیم ایستاده بود در کردستان و ترکم صحرا ، اعضای سازمان
فدایی در دفاع از دستاورد های انقلاب به مبارزه با سپاه پاسداران و ارتش دولت تازه
بنیاد جمهوری اسلامی برخاسته بودند .ولی پس از درگیری ترکمن صحرا ، یک زاویه تغییر
کوچک در مناظره ای بین سه تن از اعضای چریک های فدایی ( کشتگر و دو نفر دیگر ) و
محسن رضایی و بنی صدر و یک نفر دیگر در موضع مخالفت با شوراهای کشاورزان و اقدامات
چریک ها برگزار شد (4) مشاهده شد . یک تغییر کوچک که در سرانجام خود به پیوستن این
سازمان بزرگ چپ به رژیم جمهوری اسلامی ، فراموش کردن آرمان های سوسیالیستی و
جاسوسی برای رژیم جمهوری اسلامی منجر شد .کار به جایی کشیده بود که سازمان فدایی
در ارگان خود " کار " از همه ی اعضای خود می خواست نیروهایی را که در
حال مبارزه با جمهوری اسلامی هستند به مقامات امنیتی معرفی کنند . تعداد زیادی از
دمکرات های انقلابی و انقلابیون کمونیست توسط اعضا و هواداران این سازمان به
مقامات امنیتی معرفی شدند .
شخصیت های سیاسی در
طول زندگی خود دچار تغییر و تحول می شوند . ولی آنچه به جا می ماند سرانجام آن است
. آیا شکی دارید که روزی مسعود رجوی به عنوان یک دمکرات انقلابی به همراه سازمان
مجاهدین خلق رو در روی امپریالیزم و رژیم وابسته اش ایستاده بود .ببینید مسعود
رجوی امروز کجا ایستاده است .برای همیاری جولیانی و کندی اظهارفخر می کند .آیا شما
می توانید تصور کنید که یک کمونیست بیاید و مقاله ای بنویسد و دوران زندگی انقلابی
مسعود رجوی را تحت عنوان "مسعود رجوی ما و مسعود رجوی آنها " و یا
"فرخ نگهدار ما و فرخ نگهدار آنها " و " گوستاو نوسک ما و گوستاو
نوسک آنها " (5)، " کائوتسکی ما و کائوتسکی آنها " (6)و
"یهودای ما و یهودای آنها "(7)جشن بگیرد ؟(8)
فکر نمی کنم این سنت خوبی باشد .برای جنبش فدایی ، فرخ
نگهدار همان زمانی که به مبارزه انقلابی پشت کرد و به سمت همکاری با رژیم رفت مرده
بود .همانطور که گوستاو نسک و کائوتسکی و یهودا .ماندلای انقلابی در همان سلول
جزیره رابن قبل از آزادی درگذشته بود .مرگ او بعنوان یک انقلابی خبر تازه ای نبود
..
15 دسامبر 2013
1.ماندلا به مدت 27
سال در جزیره رابن زندانی بود .
2. از جمله این
اشعار شعری که بهنام چنگانی در سوگ ماندلا سروده است :در این شعر گفته می شود که
این ماندلای بزرگ ، ای پرچم شرافت ، حالا تو رفته ای . من نمی دانم در کشت و کشتار
لاکارنا این پرچم شرافت کجا برافراشته بوده است که کسی یارای دیدنش را نداشته .
3.در این ویدیو کلیپ
مشاهده می کنید که پلیس های سیاهپوست کارگران بی دفاع معدن را به رگبار می بندند:
4.پس از سرکوب جنبش
انقلابی در ترکمن صحرا ، رهبران سازمان فدایی کنار رهبران سپاه که دستشان بخون
رهبران ترکمن آغشته بود نشستند و بحث کردند .
5.گوستاو نوسک از
اعضای حزب سوسیال دمکرات آلمان بود که بعد از چرخش حزب بسود جنگ ، از جنگ دفاع کرد
.گوستاو نوسک در مقام وزیر دفاع آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول دستور کشتار
کمونیست ها را صادر کرد .رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکخت بدستور او ترور شدند .
6.کائوتسکی از
رهبران بین الملل دوم بود . ولی با شروع جنگ جهانی اول به نفع جنگ موضع گیری کرد
.لنین در مواجهه با این چهره ی شناخته شده جزوه ای نگاشت با عنوان " انقلاب
پرولتری و کائوتسکی مرتد " که از جمله آثار بسیار با ارزش جنبش کارگری و
کمونیستی محسوب می شود .چنبش کارگری و کمونیستی جهانی به یاد ندارد که هیچ کس پس
از درگذشت کائوتسکی در سال 1938 با عنوان "کائوتسکی ما و کائوتسکی آنها
" نگاشته باشد .
7. یهودا از حمله 12
نفر حواریون مسیح بود .ولی به مسیح خیانت کرد و هویت واقعی او را برای رومی ها
علنی ساخت .
8. نگاه کنید به
مقاله ای با عنوان "ماندلای ما و ماندلای آنها " نوشته ی یوسف لنگرودی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر