۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

مارکسیزم و فمینیزم . نویسنده : شارون اسمیت مترجم : شادی زمانی



مارکسیزم و فمینیزم
نویسنده :شارون اسمیت
مترجم : شادی زمانی
من مایلم در مورد این مسئله که آیا مارکسیزم و فمنیزم باهم تطابق پذیر هستند یا نه به بحث بپردازم . به این    معنی که آیا مارکسیست ها ضد فمنیست هستند ؟طرح این سوال بدین شکل برای کسانی که در سنت انترناسیونال سوسیالیستی  (1)تربیت نشده اند شاید عجیب به نظر برسد

برای اغلب مردم ، فمینیزم مفهوم ساده و روشنی دارد . آنها فمینیزم را به معنی جنبش و مدرسه فکری ای که  برای برابری سیاسی و اجتماعی زنان مبارزه می کند می فهمند . ضد فمینیست هایی که از جناح راست ، فمینیسم را مورد حمله قرار می دهند ، آدم هایی مثل راش لیمبا (2) و کریستین رایت (3) در پی آنند تا تمام دستاورد های جنبش آزادی زنان در دهه 60 و 70 را پس بگیرند .
.
من  مثل ابی باکان که در حزب سوسیالیست کارگران بریتانیا تربیت شد ،  از آموزش سیاسی در سنت انتراناسیونا ل سوسیالیستی بهره مند شدم . در این سنت ، برای آزادی زنان می بایست منتقد مستحکم فمینیزم بعنوان یک مجموعه تئوری بود   . برای ما مارکسیزم و فمینیزم در مقابل یکدیگر قرار می گیرند و این امکان وجود ندارد که به هر دو متعهد باشیم .
اگرچه ما در سازمان آی اس او  از زمان تاسیس در دهه 1970 تعهد داشته ایم  تا در کنار فمینیست ها برای  آزادی زنان مبارزه کنیم  و در تظاهراتشان برای حق تولید مثل  ، علیه تجاوز و علیه خشونت بر علیه زنان و دیگر جنبه های مبارزه حقوقی زنان شرکت کردیم ، ولی این مسئله را به روشنی بیان  می کردیم که ما در خارج از سنت فمینیستی قرار داریم ، و در خیلی از موارد در مقابل آن هستیم .
اما واقعیت این است که همانگونه که نحله های گوناگون مارکسیزم وجود دارد ، بعضی از این نحله ها  تفاوت های اساسی با یکدیگر دارند .د رمورد فمینیزم نیز همین مورد صادق است .نحله های گوناگون فمینیستی وجود دارد .برخی از این فمینیزم ها به جناح چپ متعلق هستند (مثل فمینیست های  سیاهپوست ، فمینیزم سوسیالیستی و فمینیزم مارکسیستی  )  که مثل ما منتقد مسیر اصلی فمینیست سیاسی هستند .
.

اگر ما این دسته بندی ها و اختلافات را درون فمینیست ها نبینیم  قادر نخواهیم بود وارد بحث جدی تئوریک  با فمینیزم بشویم . در چند دهه گذشته در خیلی از موارد در آی اس تی ،  با فمینیزم همچون آدمک پوشالی (4) برخورد شده است که از چند بخش به هم چند چسبانده شده تشکیل شده که فقط از مردها متنفر هستند و بورژوا فمینیست ها تنها با خودخواهی خواهان شرکت برابر در اتاق هیئت رئیسه کمپانی ها هستند .و در مقابله با آنها ما مارکسیست ها با ثبات قدم از منافع زنان و مردان کارگر دفاع می کنیم .
یکی از نتایج کاریکاتور کردن فمینیزم، این بود که رشد تئوریک ما صدمه خورد . نه تنها از این جهت که در مورد فمینیست های چپ اطلاعات کافی   در طول یک دهه نداشتیم ، بلکه همچنین درک ما از مارکسیزم  چوبی و مکانیکی بود ، بجای آنکه آنکه ماتریالیستی و دیالکتیکی باشد ، و خام بود بجای آنکه پیچیده باشد .
مارکسیزم هیچگاه قرار نبوده تئوری ای باشد که بنشیند و گرد و خاک جمع کند  ، یا مجموعه ای از عبارت ها یی باشد که قرار است بدون توقف و پشت سرهم درباره تغییر شرایط زندگی مادی تکرار شوند. مارکسیزم بطور مداوم همراه با تغییر دنیای مادی  باید در حال رشد و تغییر باشد .   
جای هیچگونه سوالی نیست  که مارکسیزم کلاسیک  قرن 19 و اوائل قرن 20  مارکس ، انگلس ، لنین ، لوکزمبورگ ، زتکین و تروتسکی به ما یک ساختار تئوریکی منسجم در مورد ریشه های ستم بر زنان می دهد . علاوه بر این متد مارکسیستی ابزاری برای برای توسعه تئوری سیاسی ارائه می دهد .
آنچه می خواهم درباره آن به بحث بپردازم این هاست :
1. حتی تعدادی از کلاسیک های مارکسیستی در مورد ستم وارده بر زنان بیش از آنچه گرایش انترناسیونال مارکسیستی تصور می کند به موضوع پرداخته اند .2. کلاسیک های مارکسیستی اگرچه هم در تئوری و هم در عمل بسیار دور اندیش هستند ، ولی همزمان به دلیل محدودیت های تاریخی  شرایط خود محدود بودند .این جنبش های  آزادی زنان و همجنس گرایان دهه 1960 و 1970 بود که به مسئله مبارزه بر علیه ستم وارده بر زنان بعد وسیع تری بخشید و تئوری آزادی زنان را که همان فمینیزم است توسعه داد .  
آی اس تی برخورد خود به فمینیزم را از روی همان مدل دشمنی کلاسیک های مارکسیستی با فمینیزم بورژوایی اقتباس کرده است .و با فمینیزم در قرن 19 و اوائل قرن 20 .این تمام مسئله نیست .مارکس و انگلس در مورد ستم زنان طبقه حاکم بسیار آگاه بودند .برای مثال در مانیفست کمونیست چنین آورده اند :
بورژوازی همسرش را بعنوان ابزار تولیدی می نگرد . او می شنود که ابزار تولیدی قرار است اشتراکی بشوند .بطور طبیعی به این نتیجه گیری می رسد که  زن نیز شامل این اشتراکی شدن می شود .او نمی فهمد که کمونیست ها می خواهند وضعیت زن را بعنوان ابزار تولید از بین ببرند .
به همین ترتییب  ، کلارا زتکین که یکی از کلاسیک های مارکسیستی است که تونی کلیف استفاده می کند تا خصومت آنها را با فمینیزم نشان دهد . اما واقعیات بسیار ظریف تر از این هاست .
تونی کلیف در مورد زتکین چنین می نویسد : " او به فمینیست های بورژوا با دیده تحقیر می نگریست ، و بطور مکرر در صد ها سخنرانی و مقاله فمینیست را بعنوان دشنام بکار می برد " در واقع زتکین در حالی که مشغول ساختن یک جنبش زنان کارگر  بود . او نسبت به زنان طبقه متوسط  و حتی نسبت به زنان بورژوازی یک دلسوزی نشان می داد . در مقاله ای نوشت : " قانون خانواده به زنان مزدوج حکم می کند که شوهرانشان صرف نظر از ماهیت طبقاتی که دارند اربابشان هستند . در مورد زنان طبقه حاکم چنین می نویسد :

زن بورژوا نه فقط خواهان نان است ، بلکه همچنین خواهان تغذیه روحی نیز هست و می خواهد فردیت خود را ارتقا بدهد . در میان این اقشار شاهد این پدیده تراژیک روانشناسی هستیم که این زنان مثل عروسک در خانه عروسکی زندگی می کنند خواهان آن هستند تا در توسعه فرهنگ مدرن سهمی داشته باشند . تلاش های اقتصادی و فکری و اخلاقی فعالین زنان بورژوا کاملا برحق است .(تاکید از نویسنده است )  
همانند طبقه متوسط ، شامل طبقه روشنفکران او می گوید :
زنان طبقه متوسط در زمینه مالکیت خصوصی با مردان یکی نیستند آن طوری که در حلقه های بالا هست . زنان این حلقه ها نیز خواهان برابری اقتصادی با مردان هستند .آنها زمانی به این خواسته شان می رسند که دو تقاضا را مطرح کنند .تقاضای تعلیم حرفه ای برابر و تقاضای فرصت شغلی برابر ..نبرد رقابت زنان این اقشار اجتماعی را وادار می کند تقاضای حقوق سیاسی حقوق را مطرح کنند ، یعنی مبارزه سیاسی کنند ، وتمامی موانعی را که بر سر راه فعالیت سیاسی شان قرار دارد ار پیش رو بردارند .

توضیحات :
1. آی اس تی I S T   . گرایش انترناسیونال سوسیالیستی .
این گرایشی است که حول افکار تونی کلیف ، مارکسیست فلسطینی – انگلیسی و موسس حزب کارگران سوسیالیست ایجاد شد . این گرایش در 27 کشور حزب و سازمان دارد .سوسیالیست های انقلابی مصر که در جریان انقلاب مصر بسیار فعال هستند به این گرایش متعلق هستند .
2. راش لیمبا از گردانندگان برنامه های رادیویی در آمریکاست .
3.کریستین رایت .برنامه ساز تلوزیونی .او هم مثل راش لیمبا به جناح راست افراطی تعلق دارد
4.معادل خوبی برای این ترم در زبان فارسی پیدا نکردم .straw figure .  به این معنی است که در مجادله و بحث ، طرف مورد بحث یا مورد انتقاد را با یک تعریف خودساخته ، چنان معرفی کنی که بعد بتوانی با یک تلنگور آنرا به زمین بیندازی و ناک اوت کنی .در بحث ها و مجادلات بین گروه های ایرانی چپ این شیوه بسیار بکار برده می شود .
اصل مقاله :

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر